خواننده عزیز، ممکن است ناامیدتان کنیم اما دادن یک تعریف واحد و قاطع از مهمترین واژه یعنی «دیزاین» ناممکن است. همانطور که میتوان فهمید سرآغاز تاریخی دیزاین پیچیده است و طبیعت دیزاین اینکه چه هست و چه نیست موضوع مباحث مختلفی بوده که هنوز هم ادامه دارد. حتی در دو زبانی که در این فرهنگ به کار رفتهاند دو تعریف متمایز اما مرتبط با هم وجود دارد. در آلمانی دیزاین اساساً عبارت است از ابداع فرم، حال آنکه در انگلیسی این اصطلاح بیشتر در ارجاع به وجه مفهومی -طرح ذهنی- یک شیء کنش یا پروژه به کار میرود. پس میتوان حدس زد که معنای کلی این واژه در اغلب زبانها و فرهنگها وجود دارد و در هریک بازتاب شاخصهها و زمینههای فرهنگی خاص است. بنابراین در این متن به خواننده چندین تعریف بیشتر (غربی) ارائه میشود تا بتواند از مجموع آنها ادراکی داشته باشد از آنچه دیزاین بوده، هست و محتملاً خواهد بود.
معنی واژه دیزاین
«دیزاین» از واژه لاتین designare به معنای تعریف کردن، توصیف کردن یا ترسیم کردن میآید. در یک نقطه از مسیر تاریخ، دیزاین از واژهای که به طور کلی برای توصیف انواع فعالیتهای بشری به کار میرفت به مفهوم فعلیاش، یعنی عمل تعریف شده و حرفهای، تبدیل شد. تعجبی ندارد کسی که اولین بار یک آکادمی مختص دیزاین بنیاد نهاد «لئوناردو داوینچی» بود در آن زمان، مفهوم دیزاین به طور ضمنی هم به معنی ساخت آثار هنری بود و هم ساخت اشیا و فضاها در عین حال، میتوان گفت که این اولین قدم در راه به رسمیت شناختن یک فرد خاص به عنوان «دیزاینر» بود هرچند بعدها معلوم شد این سرآغازی کاذب است چرا که این ادراک رنسانسی از دیزاین، کوتاهزمانی بعد متحول شد و تا زمان انقلاب صنعتی در نیمه دوم سدهی هجدهم، اصطلاح «دیزاینر» مرتبط با ایدهی صنعتگری و نظام آموزش تدریجی و سلسله مراتبی دانسته میشد که در آن فرد میبایست در مهارتهای یک پیشه به استادی برسد. تا دوران انقلاب صنعتی، دیزاینر _پیشهور_ در ارتباط مستقیم با مشتری بود. مشتریان به یک پیشهور متخصص مراجعه میکردند تا بیواسطه و اغلب خود بهتنهایی با مهارتهای تخصصی خود نیازهای آنان را برآورده کند.
دقیقاً همین طبیعت پیشهوری و پیشهور شخصی بود که در ارتباط با این بازارهای نوین با آن دادوستدهای تجاری واسطپهای و ناشناس به عامل محدود کننده مبدل شد. رشد بازارها که از نتایج استعمار بود و به تبع آن ظهور طبقات بازرگان را اکنون میتوان اولین قدم مهم دانست در جهت آنچه جهانیسازی میخوانیم.
بازارهای جهانی نوین نیازمند شیوههای نوین تولید هم بودند و دیگر ارائه خدمات مستقیم و شخصی در انواع پیشهها با شرایط نوین سازگار نبود نهادهای صنفیای که در عرصه فعالیتهای پیشه.ورانه وجود داشتند پیوسته مجبور میشدند راه را برای شیوههای مهندسی محور صنعتی سازی و تولید و بازاریابی انبوه نیمه مکانیزه باز کنند. موج تولید صنعتی پیشه.وری را با آن نظام تعاملات بین فردیاش به حاشیه راند. این دوران اولیه تولید انبوه در واکنش به ابداع
ابزارهای نوین سازماندهی نوین روابط نیروی کار انسانی با تولید و شیوههای نوین حملونقل، پخش و بازاریابی پدید آمد.
دو دهه آخر سده نوزدهم شاهد جابه جاییهای گسترده نیروی کار از بخش کشاورزی به تولید شهری بود. این جابهجاشدگی منجر شد به بروز بی عدالتیهای اجتماعی برای این کارگران جدید و کاهش سریع کیفیت کالاها. ظهور جنبش اتحاد کارگری خصوصاً در انگلستان و همچنین در فرانسه در واکنش به چنین مسائلی بود. در حالی که طبقات حاکم و طبقات بازرگان ثروتمند قدیمی و نوظهور عمیقاً ناراضی بودند از نزول کیفیت محصولات صنعتی و فقدان نظم در ارائه خدمات، در این فرایندهایی که حالا برایشان ناشناخته و دور مینمود
این دوران تاریخی تحولات عظیم زمینهای بود که در آن جنبش هنرها و پیشهها به همت «ویلیام موریس» و «جان راسکین» در بریتانیا شکل گرفت این جنبش تلاش داشت مفاهیم پیشهورانه تولید یعنی کیفیت و روابط خدماتی شخصی را دوباره برقرار کند. جنبش هنرها و پیشهها در نیمۀ دوم سدهی نوزدهم بسیار تأثیرگذار بود و انگیزه عمده آن میل به بازگشت به ریشههای تولید و محصولات پیشهمحور. این انگیزه نزد «راسکین» حفظ اهمیت زندگی و معماری روستایی و طرد اشیای ماشینی به قول او -متقلبانه- بود و نزد موریس برقراری دوبارهی ساختار قرون وسطایی رابطهی مستقیمِ پیشهور با مشتریان. درک این نکته در این بحث از اهمیت زیادی برخوردار است که هر چند این جنبش به اصلاحات جامعه و محصولات آن نوعی حس ضرورت نوستالژیک داشت. (ارنست بلوخ فیلسوف در همان دوران نظریه پردازان این جنبش را سوسیالیستهای خرده بورژوا مینامید.) جنبش هنرها و پیشهها چنان تأثیرگذار شد که بسیاری از اوقات از آن به عنوان سرآغاز دیزاین – بدان معنا که در سدهی بیستم درک میشد- نام میبرند.
برگرفته از دانشنامه دیزاین نوشتهی «میشائیل ارلهاف» و «تیم مارشال».