هیچیک در هفتهای که گذشت از شیرین برای شما حرف زد. این پژوهش را مدیون حضور بازیگر این بازآفرینی بهنوش طباطبائی میدانیم. با شیرین و خسرو آشنا شدید. (از اینجا بخوانید). امروز میخواهیم نحوه آشنایی و عاشق شدن فرهاد را برای شما بازگو کنیم.
عشق فرهاد
در آن وادی که جایی بود دلگیر
نخوردی هیچ خوردی خوشتر از شیر
گرش صد گونه حلوا پیش بودی
غذاش از مادیان و میش بودی
از او تا چارپایان دورتر بود
ز شیر آوردن او را درد سر بود
اینطور که نظامی میگوید در قصر به شیرین خوش نمیگذرد. شیرین غذای مورد علاقهاش را میخواهد. غذای مورد علاقه شیرین شیر بود. ولی چون علفهایی که در آن منطقه میرویید تلخ بود بناچار گله را برای چرا به دور دستها میبردند. حمل شیر از نقطه دور کاری بس رنجآور بود. شیرین در پایان دیدار گله آمیز خویش با شاپور بدین مشکل اشاره کرده و شاپور نیز اجازه خواسته بود تا برای رفع این ناراحتی اگر شیرین رضایت دهد از وجود مهندس جوانی به نام فرهاد استفاده کند. فرهاد همکلاس شاپور در چین بود شیرین با این کار موافقت کرده و اجازه داده بود.
به دنبال توافق شیرین، شاپور پس از دیدار با فرهاد و تشریح مطلب روزی او را برای معرفی به شادروان شیرین میبرد.
شیرین با لبخندی به لب وارد قصر میشود و هنوز کلام خویش را به پایان نبرده است که فرهاد از جلوه جمال و شکوه زیبایی شیرین مدهوش میشود.
چو بگرفت آن سخن فرهاد در گوش
ز گرمی، خون گرفتش در جگر جوش
برآورد از جگر آهی شغبناک
چو مصروعی ز پای افتاد بر خاک
به روی خاک میغلتید بسیار
وز آن سر کوفتن پیچید چون مار
شیرین با همان زبان شیوا و روحبخش خود مهندس را به هوش میآورد و خواسته خویش را بیان میدارد ولی فرهاد غرق تماشای اوست و چیزی در پایان در نمییابد. تا آنکه دیگران وی را به دستور شیرین آگاه میسازند. همین دیدار اندک جرقهای از عشق را در دل فرهاد میافکند نیروی عشق آنچنان است که فرهاد در مدت یک ماه جویی بهشتی از محلی که گوسفندان را میدوشند تا داخل قصر پی میافکند و آن را به حوضچهای منتهی میسازد از این پس گوسفندان را در دورستها میدوشند و شیر از جوی روان میشود و در قصر شیرین، شیر تازه داخل حوضچهای میریزد. شیرین در پایان کار مهندس از عملیات وی بازدید میکند و گوشوارهاش را به او میدهد تا بهعنوان دستمزد آن را به فروش رساند. فرهاد گوشواره را به پای معشوق میافکند و راه صحرا در پیش میگیرد تا از این عشق آتشین، مسخره مردم نشود و کار عشق لوث نگردد.