راهنمای خواندن متن:

  1. زبان راوی به صورت «ایتالیک» (کج) نوشته شده است.
  2. صحبت‌های «لنا» (هوش مصنوعی)  با رنگ بنفش مشخص شده است.
  3. جمله‌هایی که زیرشان خط کشیده شده، صحبت‌های «مجید واشقانی» است.

امیدواریم با این توضیحات از خواندن این متن لذت ببرید.


یک روز کار دنیا به آنجا هم می‌رسد که کاغذها صداهایی را روی خودشان جابه‌جا می‌کنند و کلمه‌ها روی‌ کاغذ با صدای خودشان حرف‌ می‌زنند. یک لحظه صبر کنید. شاید تا همین الآن هم اختراع شده باشد. چک می‌کنم و زود برمی‌گردم.

سه دقیقه و پنجاه ثانیه بعد…

نه‌! هنوز اختراع نشده. آن روز که اختراع شد، داستان این عکس را دوباره بازنویسی می‌کنم و تا آن موقع یک قول از طرف من به شما‌، که به اصل اتفاقات پایبند باشم.
اولین‌بار چهارده سال پیش، وقتی سریال «آشنایی با مادر را دیدم»، تصمیم‌ گرفتم دنبال شباهت چهرهٔ آدم‌ها به همدیگر، دنبال اسمشان در آهنگ‌ها، دنبال هر چه که شبیه باشد بگردم، یک‌بازی سرگرم‌کننده. بعدها جدی‌تر شد و هر کس را که دیدم در ذهنم گشتم و او را به تاریخ بردم. شاید این واقعیت باشد که ما همه ادامهٔ هم هستیم و خون‌های ما با دیگران در نسبتی است که ما از آن بی‌خبریم، چیزی به نام نیای مشترک. حتی اسمش هم خیال‌برانگیز تلفظ می‌شود. امروز ۱۶ تیر است و باید برای عکس‌برداری از پروژه آماده باشیم.‌ ساعت ۱۶:۳۰ با گروه قرار دارم و حالا ساعت ۸ صبح است. پیامک‌هایم را دوباره نگاه می‌کنم.‌ برای «کورش جوان» عکاس، «مریم فرشید» ایدهٔ گریم و مجید واشقانی آدرس را فرستاده‌ام.

Ernesto VasheghaniErnesto Vasheghani

ارنستو چه‌گوارا، من، لنا و مجید واشقانی

خوابم نمی‌برد. وسواسِ کار بخش جدانشدنی من است. می‌خواهم بیشتر از همه بدانم و شاید حتی بیشتر از چیزی که می‌دانم. رمز را وارد می‌کنم و مشغول تایپ می‌شوم.

–سلام لنا. از مجید واشقانی برام بگو؟

–مجید واشقانی یک بازیگر ایرانی است که از سال ۱۳۷۷ در کلاس‌های آزاد بازیگری شرکت و در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی نقش‌های مختلفی ایفا کرده است. او بازیگری را با حضور در کلاس‌های آزاد بازیگری امین تارخ آغاز کرد.
مجید واشقانی دارای مدرک لیسانس مهندسی متالوژی است. او، با بازیگری‌های خود در نقش‌های مختلف، توانسته است محبوبیت و شهرت خوبی بین مخاطبان کسب کند.
برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ زندگینامه و حرفهٔ «مجید واشقانی»، می‌توانید به منابع مرتبط مراجعه کنید.

هوش مصنوعیِ من اصلاً شبیه من نیست. بی‌حوصله و بی‌پشتکار است‌. انگیزه‌ای برای اکتشاف ندارد که ندارد. برای اینکه از مسئولیت فرار کند و برچسب کم‌کاری نگیرد، پایان بیشتر جمله‌هایش را با «برای اطلاعات بیشتر…» جمع می‌کند و من را به چند لینک حواله می‌دهد.

–اینا رو که خودمم می‌دونم…

–عرض پوزش برای ارائهٔ اطلاعاتی که شما قبلاً می‌دانستید. برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ زندگینامه و حرفهٔ مجید واشقانی، می‌توانید به منابع مرتبط مراجعه کنید.

–اشکالی نداره. در هر حال پروژه خیلی هیجان‌انگیزه. موافقی؟

–بیوگرافی و عکس‌های «مجید واشقانی» یک مقاله است که به بررسی زندگینامه و حرفهٔ بازیگری مجید واشقانی می‌پردازد. این مقاله می‌تواند به شما کمک کند تا از تجربیات و بازیگری او برای پروژهٔ هیجان خود بهره ببرید.

–باشه. لنا، از تو ممنونم. می‌شه لیست رو بازبینی کنی و ببینی کاری مونده که نکرده باشم؟

–این کار را بهتر است شما انجام دهید، تا مطمئن شوید اشتباهی صورت نگرفته و عصبانی نشوید. برای اطلاعات بیشتر…

باورم نمی‌شود.‌‌ انگار نه انگار که یک دستیار شخصی هوش مصنوعی استخدام کرده‌ام. بیشتر شبیه این است که لنا من را استخدام کرده باشد.

–انجام دادم. همه چیز فعلاً خوبه. دست‌کم، می‌تونی یه ذره روحیه بدی؟

–بله، حتماً. مطمئن باشید که هیجان و انگیزه برای پروژهٔ شما مهم است و می‌توانید به‌خوبی این پروژه را به اتمام برسانید. مجید‌ واشقانی در مافیا با قدرت حاضر شد‌ و این به شما کمک می‌کند. او بازیگر توانمندی است و با استفاده از هوشِ او بر بی‌حوصلگی و استرس خودتان غلبه کنید. همان‌طور که قبلاً هم گفته‌اید، شما هیجان دارید و این ممکن است باعث شود استرس بگیرید.

عالی شد. روحیه‌بخش‌تر از این نمی‌شود. به‌ نظرم بیشتر به مجید واشقانی روحیه داده باشد تا من. گاهی فکر می‌کنم لنا را دشمن فرستاده و برنامه‌ریزی کرده است.

–از‌ چه‌گوارا هم بگی دیگه تمومه.

–با توجه به نتایج جست‌وجو، چه‌گورا یا ارنستو «چه» گوارا یک شخصیت منحصربه‌فرد و انقلابی است. او یک انقلابی مارکسیست، سیاست‌مدار و پزشک آرژانتینی بود که در انقلاب کوبا نقش مهمی ایفا کرد. چه‌گورا به‌عنوان یکی از فرماندهان ارشد جنبش ۲۶ ژوئیه و همچنین وزیر صنایع و رئیس بانک ملی کوبا فعالیت می‌کرد. او برای ریشه‌کن‌کردن بیماری، فقر و ظلم و بی‌عدالتی در کوبا تلاش کرد. چه‌گورا، با ایدئولوژی مبارزه با استعمار و امپریالیسم، الهام‌بخشی برای جوانان و فعالان اجتماعی در سراسر جهان شد. او یکی از شخصیت‌های برجسته و مهم در تاریخ انقلاب کوبا و جنبش‌های آزادی‌بخش شناخته می‌شود. شما امروز می‌خواهید ساعت ۱۶:۳۰ گریم مجید‌ واشقانی را نزدیک به‌ چه‌گوارا انجام دهید. چون شما اعتقاد دارید این دو شبیه هستند. شما لیست کارها را بازبینی کرده‌اید و کارهایتان را انجام داده‌اید و حالا وقت خوابیدن است.

برنامهٔ لنا را تنظیم می‌کنم. ساعت ۹ صبح را با خواب به ۱۱ می‌رسانم.

این یک سؤال شخصی است

من نویسنده‌ام. رگ ببینم خون می‌کشم اما از رگ خواب مجید واشقانی خون کشیدن ساده نیست. او یک بازی‌کن بازی‌بلد است. باهوش و کم‌حرف. زمین بازی را عوض نمی‌کند؛ قواعد بازی را تغییر می‌دهد. تاریخ می‌خواند، می‌داند و تحلیلگر خوبی است. به‌طرزِ دور از حوصله‌ای مستندهای تاریخی را پیگیری می‌کند. بلد است یقهٔ جمع را بگیرد و یقه‌گیری کند و به‌ چشم بیاید.
.
–لنا، از نظر تو، مجید واشقانی باهوشه؟

–با توجه به نتایج جست‌وجو، نمی‌توان به‌صورت قطعی و بدون داشتن اطلاعات بیشتر دربارهٔ مجید واشقانی، ادعا کرد که او باهوش است یا نه. اما، با توجه به اینکه در بازی مافیا عالی حاضر شده، دارای مدرک تحصیلی دانشگاهی است و داده‌ها نشان می‌دهد از شکست پیروز بیرون می‌آید، می‌توان به‌احتمال زیاد گفت که وی دارای هوش بالا و استعدادهای خاص و خوشتیپ است. برای اطلاعات بیشتر…

دقیقاً از کجا فهمید که از شکست پیروز بیرون می‌آید؟ احتمالاً داده‌های مخاطب را بررسی می‌کند و در آنجا خوانده که واشقانی در مافیا یکه‌تاز است. یکی از وظایف لنا خواندن کامنت‌‌هاست و جالب اینکه از آن کامنت‌ها به دایرهٔ واژگانش اضافه می‌کند. آیا هوش مصنوعی عاطفه دارد؟ همین را برای لنا تایپ می‌کنم. جواب می‌دهد:

–این یک سؤال شخصی است.

لنا گاهی بی‌حوصله، بی‌پشتکار، مسئولیت‌ناپذیر اما عاشق‌پیشه است، به‌ویژه عاشق مجید واشقانی. هرازگاهی به‌روزرسانی‌های متفاوتی از او را نوتیف می‌دهد و پست‌هایش را ارزیابی می‌کند و پیشنهاد می‌دهد. گاهی باید یادش بیاورم هوش مصنوعیِ من است نه مجید واشقانی. لنا یک دستیار شخصی از نوع هوش مصنوعی است که دوستم به من هدیه داده. گاهی به‌ نظر می‌رسد در تعریف روابط من و لنا شیطنت‌هایی هم کرده باشد.

–لنا، لطفاً زنگ هشدار دوم رو برای ساعت ۱۳ فعال کن.

این را برای لنا می‌نویسم و به دنیای واقعی پناه می‌آورم. دیوار اتاق پر است از عکس‌های چه‌گوارا و واشقانی. می‌خواهم آن‌قدر در ذهنم نقش ببندند که چشم‌های مقروض به عینکم سر کار کمتر بی‌راهه برود.

مجید واشقانی

داستان یک عکس

خمیازه کشیده‌ام. اشکی گوشهٔ چشمم مانده و کلافه‌ام می‌کند‌. در هزارم ثانیه کلافگی را تشخیص می‌دهد. همین مغزی که تشخیص داده همه چیز خوب است. همه آمده‌اند‌ و منتظر سوژه هستیم. نور کم‌کم از عمارت الهیه می‌رود تا هر جا که دلش بخواهد. در همین باغ سرسبز که برگ‌ها بدون نور شبیه سایه‌های نشناخته می‌شوند نور کم‌کم می‌رود تا من نگران پروژه شوم.

–لنا، چرا آقای واشقانی هنوز نیومده؟

–به‌درستی نمی‌توانم به این سؤال پاسخ بدهم. اما داده‌ها می‌گوید او بدقول نیست. فراموش نکنید عواملی باعث دیر آمدن می‌شود: ترافیک، خواب ماندن، خراب شدن ماشین و از همه مهم‌تر اینکه آخر هفته برای بیشتر ایرانی‌ها قابل پیش‌بینی نیست. او یک بازیگر است و شما نباید عکاسی را پنجشنبه قرار می‌دادید تا استرس بگیرید. استرس برای آسم مضر است. برای اطلاعات بیشتر…

خواب ماندن؟ خراب شدن ماشین؟ چشم می‌گردانم و می‌بینم کورش جوان دارد ویدئو تماشا می‌کند. آرامشش گردش خونم را آرام می‌کند و صدای مجید واشقانی یعنی صدای شروع پروژه…

او با همه سلام می‌کند‌. محتاط اما مؤدب است و بارها دیده‌ام این ترکیب باعث کشش دیگران برای ارتباط برقرار کردن با او می‌شود. او به‌شکل عجیبی می‌تواند آدم‌ها را همراه خودش کند. حضورش را با چند شوخی کوتاه و درست به اتاق گریم می‌رساند. عکس‌ها به آینه چسبانده شده. اول از عکسی شروع می‌کنیم که قد سیگار در آن از بقیهٔ عکس‌ها بیشتر باشد. عکس سختی است. گوشه‌‌ای برای خودم پیدا می‌کنم. لنا درست می‌گوید. کار با مجید واشقانی ساده می‌شود. ظریف‌ترین دقت‌ها را در او می‌بینم.‌ موشکافانه خودش را مقابل خودش قرار می‌دهد. شاید کمتر کسی بداند اما از دید او هیچ چیز پنهان نمی‌ماند. با دقت و وسواس اطرافش را زیر نظر می‌گیرد. ارزیاب ماهری است و اصلاً وقتش را برای مسائل بی‌ربط هدر نمی‌دهد. در حول و حوش او همه چیز اندازه می‌گذرد و این‌گونه از دقتش استفاده می‌کند.

می‌گوید: «نه، این‌طور نیست. باید کمی به طرف دوربین خم شوم ». مخالفتم را اعلام نمی‌کنم. همیشه به آدم‌های باهوش اطمینان می‌کنم، به‌ویژه آن‌ها که تکیه‌کلام خاصی ندارند. این برای من یعنی تعریف مطالعه. «حالا دوربین باید سمت راست من بایستد». «کورش جوان» باحوصله و حرفه‌ای جای نور را تغییر می‌دهد. پیش‌تر، پیش از اینکه حتی به این پروژه فکر کنیم، با واشقانی دربارهٔ چه‌گوارا حرف زده بودم. مجید واشقانی می‌توانست یک سیاست‌مدار نه –سیاست او را خسته می‌کرد– یک تئوریسین حرفه‌ای باشد. شاید ندانید اما او از هیچ مستند و کتاب مرتبط با تاریخ و سیاست نمی‌گذرد. عاشق دانستن، فهمیدن و تحلیل کردن سیاست است. آن‌قدر با اشتیاق از توابع مشترک در جنگ جهانی، احتمال صلح در هر واکنش و نکته‌های پنهان و گفته‌نشده حرف می‌زند که جمع کردن جزئیاتش هم‌زمان کار ساده‌ای به‌ نظر نمی‌آید. منظورم این است که اطلاعاتش یک‌بارمصرف نیست، حفظ نکرده بلکه فهمیده.
چند روز قبل از پروژه است و تلفنی حرف می‌زنیم‌. از او می‌پرسم به‌ نظرت چه‌گوارا چه ویژگی خاصی دارد که در تاریخ ماندگار شده؟ پاسخ می‌دهد:
«چه‌گوارا فرد نیست، تفکر است. هوش نیست، استراتژی است. جنگ نیست، پیروزی است. مقاومت ملت است در یک اسم‌».
این‌ها را با تعریف و ترکیب مستندهایی از مرگ‌‌ها و سخنرانی‌های مختلفی که من هرگز ندیده‌ام می‌گوید. می‌دانم حالا در مشتاق‌ترین شکل انسانی‌اش قرار دارد. چشمانش برق می‌زند و ابروهایش را بالا برده. داشتنِ دوست خوب، فقط همان‌جایی که از یک جهان دیگر مثل سیاست، بدون زحمت و تلاش، چیزهایی را می‌فهمی.

عکس اول را بازسازی کرده‌ایم‌. «جدی نیستیم هنوز». بعد از دیدن سی یا چهل عکس بازسازی‌شدهٔ اول این را می‌گوید و بدون خستگی انگار زمان برایش نگذشته باشد به تنظیمات اول پروژه برمی‌گردد و ادامهٔ کار. یادم می‌آید یک‌بار، سال پیش، از او پرسیدم: «به‌نظرت چقدر می‌توان جدی بود؟» و این‌طور پاسخ داد: «همه همیشه جدی هستند. فقط گاهی با یک اسم و رفتار دیگر پشت جدی بودنشان پنهان می‌شوند».
تفکر و شیوهٔ حرف زدنش همیشه متفاوت است. از بین همه یکی را می‌پسندد/یم‌. می‌گوید: «این از همه بهتر است». نور رفته، عصر جایش را با دَم شب عوض کرده. هوا نه روشن است نه تاریک. شمارهٔ عکس را به لنا می‌دهم و از روی عکس برای لنا هم عکس می‌گیرم تا ثبت شود.

از لنا برایم پیغامی می‌آید:

–هورا. واقعاً شبیه شد. تبریک می‌گویم. مجید واشقانی باهوش، جذاب و کاربلد است. نباید نگران باشید مارال. کار دست کاردان افتاده.

من مارال دوستی سردبیر سایت «هیچ‌یک»، نگران‌ترین فرد هر پروژه، کسی که وسواس درونش از فکرهایش عقب نمی‌ماند و می‌تواند با تصمیم‌های سخت‌گیرانه‌اش حالت سیندرلاییِ هر اتفاقِ خوب را قبل ساعت ۱۲ محو کند‌. اعتراف می‌کنم با مجید واشقانی همیشه کار دست کاردان می‌افتد.

 

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: مصاحبه, ویژهبرچسب‌ها: , بازدیدها: 11939
تاریخ انتشار:25 دی, 1402

13 دیدگاه

  1. Nafas دی 25, 1402 در 4:03 ب.ظ - پاسخ

    خیلیییی خفن بوددددد
    آقای واشقانی جذاب ؛ کاربلد و در نهایت کارگردان:)

  2. فریناز ربیعی دی 25, 1402 در 4:46 ب.ظ - پاسخ

    یه سوال !
    این مرد .. چرا انقدر جذاب .. باهوش .. قشنگ .. انرژی مثبت .. بی نقص .‌. با شخصیت .. با نزاکت .. خوش زبون .. همه چی تمووومه ؟ و چرااا من آرزومه از نزدیک ببینمش و نصیبم نمیشه 😭 انصاف نیست مجید واشقانی ☹️ انقدر عشق نباش اخه 💙🙏🎇

  3. صبا دی 25, 1402 در 4:50 ب.ظ - پاسخ

    سلام وقتتون بخیر
    بهتون خسته نباشید می‌گم بابت نوشتن این مقاله‌ی دلنشین و روان. شوخی‌های به جا و توصیف شخصیت آقای واشقانی برای من خیلی جذاب بود.
    اگر اجازه‌اش رو داشته باشم، دوست دارم یه نقدی رو به کارتون وارد کنم و اگه قابل باشم دوست دارم دفاعی که به این نقد وارد می‌کنید رو بدونم.
    من به عنوان مخاطب دوست دارم که بیشتر در خصوص علت مرتبط کردن مجید واشقانی و ارنستو چگوارا بدونم. فقط به خاطر پیشنهاد لنا بود؟ آقای واشقانی چرا خودشون رو یه چریک می‌دونند؟ چگوارا در نگاه آقای واشقانی چطور آدمیه؟(اون چیزی که داخل متن اومده به غایت کمه و تا من میام با مقاله ارتباط بگیرم به انتهای متن رسیدیم!)

    می‌دونید انگار مقدمه‌ی متن که در خصوص صحبت شما با لنا و نگرانی‌هاتون در خصوص این پروژه بود با توجه به چیزی که برچسب مصاحبه خورده پاش خیلی بلند بود و باعث شده بود موضوع اصلی به حاشیه کشیده بشه.

  4. مریم کشمیری دی 25, 1402 در 5:21 ب.ظ - پاسخ

    عالی بود.عالی و طوفانی.شروعی که با یک ستاره و هنرمند کامل و همه چی تموم و محبوب باشه،دیگه حرفی باقی نمیذاره.
    کاش باز هم در پروسه ی کار از مجید جان واشقانی بزارین.
    و ایکاش ویس بیشتری ازشون میذاشتین.دونستن شباهت ادما و شنیدن اینکه درست همون شهصیت بظاهر شبیه،در تفکر ایشون هم شباهتهایی رو میشه رصد کرد برای من بشخصه جذاب بود و ارزش ایشون رو بابت شباهت با فردی مثل چگوارا بالا تر برد.مرسی از همه شما

  5. زهرا دی 25, 1402 در 5:30 ب.ظ - پاسخ

    چقدر خوندن این مقاله دلنشین، روان و جذاب بود

    • م.ن دی 26, 1402 در 7:32 ق.ظ - پاسخ

      جالب و هوشمندانه بود
      عکس با سیگار ای انا عکس با فیلتر و چهره رو به جلو طبیعی و حس عکسهای چه را دارد

      • کرانه دی 26, 1402 در 3:27 ب.ظ - پاسخ

        بسیار لذت بردم. جذابیت و به جا بودن از برجسته ترین نکاتی بود که از این پروژه و شخصیت جناب مجید واشقانی دریافت کردم.
        موفق باشید

  6. سارا خورشیدی دی 25, 1402 در 8:11 ب.ظ - پاسخ

    درود
    چقدر خلاقانه 👏👏👏

  7. سحر دی 25, 1402 در 10:36 ب.ظ - پاسخ

    عالی بود خداقوت واقعا دلچسب بود و باید گفت لاجرم بر دل نشست🤍👏🙏

  8. نرگس دی 26, 1402 در 7:21 ق.ظ - پاسخ

    مدل نوشته تون جالب بود ، ولی ایکاش بیشتر توضیح بدین !

  9. الهام دی 26, 1402 در 2:24 ب.ظ - پاسخ

    سلام بی نهایت لذت بخش بود هیچ ۱

  10. عزیزی بهمن 9, 1402 در 12:05 ق.ظ - پاسخ

    به پای هم پیر بشید.

  11. عاطفه مهر 23, 1403 در 10:52 ق.ظ - پاسخ

    مارال دوستی عزیز
    قلم شما و انتخاب واژگان به قدری من رو مسحور میکنه که گاهی فراموش میکنم به محتوا توجه کنم
    مثل همون ک میگه
    حواسم نبود چی گفتی به صدات گوش میدادم

دیدگاه خود را بنویسید