هیچ‌یکی‌های عزیز! خواندید که با این هفته به دلیل بازآفرینی چهره شیرین با حضور بازیگر مطرح سینما و تئاتر «بهنوش طباطبائی» از خسرو و شیرین برای شما می‌گوییم. خسرو عاشق شیرین می‌شود و بعد از مدتی هم را می‌بینند اما شیرین از خسرو می‌خواهد، فکر سرزمینش باشد و تخت را سامان دهد که همین امر باعث جدایی آن دو می‌شود. با هم بخوانیم.

رفتن خسرو پرویز به روم

خسروپرویز با شیرین وداع می‌کند و‌ به قسطنطنیه می‌رود. سلطان روم، با مراسم شاهانه از او پذیرایی می‌کند‌ و دختر خود را به نام مریم به ازدواج با او در می‌آورد. در شب زفاف بین مریم و خسروپرویز شرط‌هایی گذاشته می‌شو‌د مبنی براینکه خسروپرویز جز مریم زنی دیگر نداشته باشد. پس از پایان مراسم ازدواج، قیصر روم لشکری در اختیار خسروپرویز قرار می‌دهد تا غاصب تاج و تخت را از سر راه خود بردارد. خسرو با کمک همین لشکر باز می‌گردد و بهرام چوبین را شکستی سخت می‌دهد و بار دیگر در مدائن بر اریکه قدرت از دست رفته تکیه می‌زند.
ازدواج با مریم و احساس دین نسبت به قیصر روم ؛ بناچار مدتی شیرین را از صحنه زندگی خسرو پرویز بدر می‌برد. گرچه قلب خسروپرویز به نام شیرین می‌تپد اما طرب را رها نمی‌سازد. یاد خاطرات خوش ایام دوستی با شیرین لحظه لحظه‌های خسروپرویز را پر می‌کند. لکن این غم را به نوعی باید سرپوش نهاد بزم‌های آمیخته با طرب و میگساری بهترین وسیله فراموشی است.
مرگ مهین بانو
دردهای شیرین بسی ژرفتر و دل‌گدازتر است
که چون شیرین ز خسرو باز پس ماند
دلش دربند و جانش در هوس ماند
ز بادام تر آب گل بر انگیخت
گلویی پرگل بادام می ریخت
بسان گوسپند کشته بر جای
فرو افتاده می‌زد دست بر پای
اما مهین بانو غمخوار خوبی برای شیرین است و موقعیت او را کاملاً درک می‌کند. بنابراین ضمن دلداری‌ها از گفتن برخی سخنان پندآمیز نیز غافل نمی‌شود. این زن مهربان در روزهای سخت بیماری که خود را رفتنی می‌بیند؛ شیرین را می‌خواند و کلید گنج‌ها را در کف دستش می‌نهد. چندی نمی‌گذرد که تن مهین بانو رنجورتر می‌شود و زندگی را وداع می‌گوید.
پس از مرگ مهین بانو، شیرین به مدت یک سال در کمال عدل و داد حکومت می‌راند. زندانیان دربند را آزاد می‌کند در این مدت پیوسته از حال خسرو پرویز هم خبر می‌گیرد. زمانی آگاه می‌شود که خسرو پرویز از روم بازگشته و پیروزی را بدست آورده است. بدبختانه با مریم نیز ازدواج کرده و او را با خود به قصر آورده است، و مریم نیز از او قول گرفته است که جزوی با کس دیگری مهر نبند‌
که با کس در نسازد مهر و پیوند
ملک را داده بد در روم سود سوگند
شیرین خردمند است و می‌داند یا باید حکومت کند یا به عشق پردازد. پرداختن به هر دو جز غفلت از کار ملک و ستم بر رعیت ثمری نخواهد داشت. بنا بر این پادشاهی را انتخاب نمی‌کند. بدینسان، شیرین بر عکس خسروپرویز عشق را بر سلطنت ترجیح می‌دهد و بار دیگر خود را آماده تحمل رنج‌های حاصل از این تصمیم می‌کند.

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: ادبیاتبازدیدها: 7097
تاریخ انتشار:20 خرداد, 1403

دیدگاه خود را بنویسید