هیچیک برای شما با زبان ساده از خلاصه داستان خسرو و شیرین میگوید و دلیلش همچهره با تاریخ شماره ششم است. حتماً شما هم یه این شباهت تاریخی امتیاز بالا میدهید. بهنوش طباطبائی شبیه به زیباترین زن تاریخ است. شیرینی که حکیم گنجه در وصف وقار و زیباییاش شعرها سروده است. تا آنجا خواندیم که اولین دیدار خسرو و شیرین اتفاق افتاد، بدون آنکه هم را بشناسند.
رسیدن شیرین به مداین
بله. شیرین زیبا رو با سختیهای فراوان به قصر میرسد. میرسد و میفهمد که خسرو مدتی است قصر را ترک کرده است. کنیزکان در همان نگاه اول که زیبایی سحرانگیز شیرین را میبینند حسادتشان برانگیخته میشود.
چو دیدند آن شکرفان روی شیرین
گَزیدند از حسد لبهای زیرین
ولی چارهای جز اطاعت از دستور خسروپرویز ندارند. زیبایی شیرین حسادت و حسرت را بیدار کرد و سؤالها آغاز شد:
که چونی وز کجایی و چه نامی
چه اصلی و چه مرغی وز چه دامی
پریرخ زآن بتان پرهیز میکرد
دروغی چند را سر تیز میکرد
که شرح حال من لَختی دراز است
به حاضر گشتن خسرو نیاز است
چو خسرو در شبستان آید از راه
شما را خود کند زین قصه آگاه
ولیک این اسب را دارید بیرنج
که هست این اسب را قیمت بسی گنج
شیرین از خدمتکاران میخواهد که یک از شبدیز که قیمتی است مراقبت کنند و دومکه برایش قصری تابستانی در نقطهای خرم بسازند. اما همانطور که قبلاً گفته شد، سفارشهای بسیار خسرو کار دست شیرین میدهد و حسادت کنیزان انتقام آن سفارشها را میگیرد. برای شیرین در جایی بد آب و هوا قصری میسازند و خدمتکارانی ناکارآزموده را در اختیارش میگذارند.
به دَه فرسنگ از کرمانشهان دور
نه از کرمانشهان بل از جهان دور
بِدآن جا رفت و آن جا کارگه ساخت
به دوزخدر چنان قصری بپرداخت
که داند هر که آن جا اسب تازد
که حوری را چنان دوزخ نسازد
چو از شب گشت مشگین روی آن عصر
ز مشگو رفت شیرین سوی آن قصر
رسیدن خسرو پرویز به ارمن
از آن طرف هم خسروپرویز، در پایان فرار به ارمن میرسد. مهینبانو مناسب شاهان از او پذیرایی میکند و از او میخواهد که زمستان را در آنجا خوشگذرانی کند و بماند. در میانه یکی از بزمهاست که خبر میدهند شاپور آمده است و اجازه ورود میخواهد. شاپور آنچه را گذشته است بازگو میکند و احتمال میدهد هماکنون شیرین در حرم ملک باشد. خسرو از شاپور میخواهد به قصر برود و شیرین را به ارمن بازگرداند.
قرار آن شد که دیگر باره شاپور
چو پروانه شود دنبال آن نور
زمرد را سوی کان آورد باز
ریاحین را به بستان آورد باز
تاریخ انتشار:16 خرداد, 1403
مقالات مرتبط رو حتما ببینید