لازم است اول توضیح بدهم که این پروژه، شیوه جدیدی دارد. هیچ‌یک پروژه‌های پژوهشی مختلفی را تعریف کرده است. یکی همان «هم‌چهره با تاریخ» عزیزمان که حسابی برای خودش طرفدار پیدا کرده و دیگری «هم‌نشانی با طبیعت» است که مصاحبه و عکاسی دارد. در این بخش برای احترام به طبیعت و یادآوری این‌که زمین، زمین‌وندان مهم دیگری هم دارد سراغ حیواناتی می‌رویم که هم نشانه با سوژه ما و نمادی یکسان داشته باشند. مثلا شما کبوتر را با چه نمادی یادتان می‌آید؟ صلح، نامه‌رسانی و … . دقیقاً خودش است. حالا ما هم در این پروژه پژوهشی جدید، همین‌کار را می‌کنیم. طبیعیت رام‌نشده، سرسختی زمستان کنار اهلی بودن برف و اسبان سرکشی که با هیچ قاعده‌ای رام نمی‌شوند مگر کلامی آشنا. این تصویر، یک راهنما، یک مرد بزرگ کم داشت. ما «مسعود فروتن» را به آن علاوه کردیم.

روایتی از طالع مسعود/ همراه با نجیب‌زادگان

برف آمده و جاده‌ها بسته شده‌اند. خبر همین‌قدر کوتاه بود که شنیدنش از پشت خط تلفن کش آمد و سوز سرمایش تا استخوان برنامه‌ریزی ما را سوزاند. ساعت ۹ صبح است و قرارمان ساعت ۱۲ هماهنگ شده. آقای فروتن را سال‌هاست می‌شناسم. دقیق، منظم، سختگیر و البته مهربان است. زنگ می‌زنم و خواهش می‌کنم که صبر کنند تا از شدت سرمای هوا و باز بودن جاده خبر بگیریم و یکراست راهی رفتن می‌شویم. اگر در جاده ماندیم که پروژه کنسل می‌شود و البته خودمان هم نابود اما اگر هم در برف نماندیم که به‌به. با چاوش شیرانی مطرح می‌کنم و موافق است. پروژه باید انجام شود به شرط مراقبت از «مسعود فروتن‌».
جاده برفیست اما آفتاب کم‌کم برف‌ها را آب می‌کند و ساعت ۱۲ به مقصد می‌رسیم. اسب‌های غبراق‌اند و هوا کمی گرم شده. هماهنگی‌ها را انجام می‌دهیم و این شروع دوازدهمین پروژه هیچ‌یک است. این‌بار با مردی که تاریخ تصویر و هنر شفاهی هم به اندازه او خاطره ندارد.

ادب آن‌که من بیفتم چو تو ایستاده باشی

اسب‌ها را انتخاب می‌کنیم. می‌خواهیم رام بودن در طبیعت وحشی را پس‌زمینه مردی مهربان داشته باشیم. کورش جوان نور را می‌چیند و کنترل کردن اسب‌ها همان پاشنه آشیل این عکاسی می‌شود. اما مسعود فروتن سرما را، سختی‌ها را و هر چه پیش‌ می‌آید را با صبوری از سر می‌گذراند. حرفه‌ایست و در کار حتی ذره‌ای توقف ایجاد نمی‌کند. می‌پرسم شما خانم مرضیه را دوست دارید و می‌دانم با هم همکاری داشته‌اید. چه ویژگی خاصی در ایشان بود؟
لبخند می‌زند. چشمانش براق می‌شود و مثل همیشه که حرف مهمش را با می‌دانی شروع می‌کند، می‌گوید: می‌دانی زن خاصی بود. در آداب معاشرت درجه یک بود. در همسرداری و خوانندگی هم. برایش اهمیت داشت که هر لباس یا حرفی را در طبقه خودش استفاده کند. هر ویژگی که یک‌ نفر را از دیگران متمایز می‌کند را داشت.

برف نمی‌بارد اما هوا کم سرد نیست. می‌گویم اجازه بدهید کار را تعطیل کنیم و دوباره برگردیم. احساس می‌کنم حسابی سردش شده است. می‌گوید کار را که نباید تعطیل کرد. عواطف و احساسمان تغییر می‌کند. کار خراب می‌شود. زندگی با مسعود فروتن همیشه مثل کلاس درس است. انگار فارغ‌التحصیل دانشگاه زندگی در رشته کارگردانی رفتار شده باشی. می‌پرسم کدام بازیگر در نظرتان با دقت‌تر از بقیه بود و اضافه می‌کنم در قدیم.
فکر می‌کند و ادامه می‌دهد: دقت در قدیم یکی از فاکتورهای مهم بازیگری بود، در نتیجه بسیاری از بازیگران با دقت بودند اما گوگوش دقت عجیب و تشخیص فوق االعاده‌ای داشت. دوربین را می‌شناخت. برای انتقال کلمه‌اش (چون کارش خوانندگی بود) به دوربین مستقیم نگاه می‌کرد.یا حتی جایی برای این که مفهوم را انتقال دهد سرش را پایین می‌انداخت. خوانندگی و شعر را هم بازی می‌کرد. مقابل دوربین بسیار دقیق و باهوش بود. دقتی بیشتر از بازیگری در او می‌دیدم. جمیله شیخی هم دوربین را خوب می‌شناخت. حواسش به همه چیز بود. صورتش، نور و دوربین.

او مسعود فروتن است

او مسعود فروتن است. در دو دانشکده هنری درس خوانده. در مدرسه عالی تلویزیون و سینما تحصیل کرده و به‌عنون اولین فارغ‌التحصیلان این مدرسه کار کرده است.‌کارگردان تلویزیونی بوده و هنگامی که کار می‌کردم دانشکده هنرهای دراماتیک قبول می‌شود. آنجا سینما می‌‌خواند. او مسعود فروتن است. همه تاریخ‌ها را یادش می‌ماند، توجه کردن را یادت می‌دهد، واضح خواسته‌هایش را می‌گوید، تصحیحت می‌کند بدون آن‌که برخورنده باشد، اگر ناراحتش کنید عقوبت بدی در انتظار شماست او حدومرزهای خودش را دارد. جوان‌ترها را بلد است، با هم‌سن و سالانش بی‌رودربایستی‌ست. رک است اما مهربان. با دقت است اما با ملاحظه. او مسعود فروتن است کسی که دیگران به پای محفوظاتش نمی‌رسند. او مثل همین عکس در هر تلاطمی خونسرد و راهنما می‌نشیند تا احترامش را حفظ و دیگران را رهبری کند. آنقدر سرکش که اسب‌ها کنارش رام‌اند و آنقدر بی‌آزار که گربه‌ای از آغوشش پایین نیاید.

او مسعود فروتن است و به‌زودی بیننده گفت‌وگوی هیچ‌یک با او خواهید بود.

به اشتراک گذاری

تاریخ انتشار:10 فروردین, 1404

دیدگاه خود را بنویسید