«ر. اعتمادی» (رجبعلی اعتمادی) روزنامهنگار و نویسنده پیشکسوت، متولد ۳۰ بهمن ۱۳۱۲ روز گذشته در ۹۰ سالگی چشم از جهان فروبست. «ر.اعتمادی» یکی از پرکارترین رماننویسان ایرانی که به اعتقاد بسیاری، آثاری ساده، دمدستی و یا زرد تولید میکرد؛ اما واقعیت این است که ۲۸ کتاب اعتمادی تا کنون چاپ شدهاند که ۱۸ تای آنها قبل از چاپ به صورت پاورقی هفتگی در مجله اطلاعات هفتگی و جوانان منتشر میشدند. به گفته نویسنده همگی رمانهایش بر پایه شخصیتهای واقعی شکل گرفتهاند. به عنوان نمونه ماجرای شهرزاد شخصیت و داستان کتاب شب ایرانی اعتمادی از خبری که در روزنامه بیلد آلمان منتشر شد الهام گرفته شدهاست. رمان عالیجناب عشق او که سال ۱۳۸۱ اولین بار توسط نشر شادان به چاپ رسید در سال ۱۳۹۱ به چاپ پانزدهمین رسید.
در روزگاری که عشق بزرگترین تابو و خواندن کتابهای عاشقانه بزرگترین ممنوعه زمان بود، کتابهای «ر.اعتمادی» مخفیانه و به دور از چشم مخالفان عاشقی، در میان جوانان و نوجوانان دست به دست میشد.
شاید کمتر جوان دهه شصتی رمانهای عاشقانه «ر.اعتمادی» را در خلوت نخوانده باشد و و بار سنگین عاشقی را بر دوش نکشیده باشد. «ر.اعتمادی» زمانی به نوشتن رمانهای عاشقانه مشهور بود؛ گذر زمان رمانهایش را ممنوعه و کمکم رمانهای عاشقانه و پر سوز و گذار او تبدیل به پرفروشهای زرد شد.
نوجوانان در دوران پر شور و شر نوجوانی رمانهای «ر.اعتمادی» را برای ورود به دنیای رمان خوانی، میخواندند و بسیاری از آنها با شخصیتهای اصلی همزاد پنداری میکردند. کم نبودند کسانی که با ر.اعتمادی کتاب خواندن را شروع کردند و کم کم خود را دنیای کتاب خوانی یافتند و در این دنیای بزرگ و بیانتها باقی ماندند. «ر.اعتمادی» اولین پله برای کتاب خواندن بود. کتابهایش اولین قدم برای ورد به دنیای کتابخوانی بود؛ اما زرد بودن، پوچ بودن و گاهی تخیل بسیار و شیرینیهای فراوان عشقهای ممنوعه، نقدهای بسیاری را روانه نوشتههای او میکرد.
خوانندگان کتابهای ر.اعتمادی، فقط جوانان و نوجوانان جویای عشق نبودند، گاهی طرفداران بزرگترین نویسندگان جهان هم آثار او را میخواندند و برایش احترام قايل بودند.
اینکه چرا همیشه آثار «ر.اعتمادی» مورد نقد، روشنفکران، کافه نشین قرار میگرفت، همان قصه تکراری متر کردن و عمق سنجی محتوا بود. افرادی که همیشه به دنبال عمق ماجرا میگردند. کسانی که همیشه به دنبال اندازه تلخی و تاثیرگذاری بودند.
اما واقعیت این است که «ر.اعتمادی» و نوشتههای ساده و عاشقانه و پرنقدش، در دنیای امروز و روزگار گذشته بیتاثیر نبود و عده بسیاری را عاشق نوشتن، خواندن و حتی عاشق عاشقی کرد.
در دنیای صفر و صدی امروز، بسیارند کسانی که «ر.اعتمادی» را عامیانه و سطحی و یا برعکس او را را جذاب و گیرا میدانند؛ اما آنچه که «ر.اعتمادی» را نویسنده رمانهای پرفروش تبدیل کرد، مخاطب قرار ندادن همین افراد صفر و صدی بود. انگار، اعتمادی در دنیای خود غرق بود و هرچه مینوشت، فقط برای مخاطبانش بود، ولاغیر.
در دهه ۴۰ تا ۵۰ وقتی فیلم فارسی گیشه سینمای ایران را قبضه کرده بود؛ «ر.اعتمادی» رکورد فروش کتاب را در دست داشت. همزمان مجله جوانان را بر گیشه میفرستاد تا همیشه در میان جوانان بماند. انگار اعتمادی، مینوشت و خلق میکرد تا عالیجناب عشق باقی بماند.
بسیاری از منتقدان او را یک داستان نویس ساده میدانستند؛ اما «ر.اعتمادی» خودش را یک عاشقانهنویس میخواند و معتقد بود، عشق مفهومی ابدی دارد و در تمام نوشتهها و گفتههایش تاکید میکرد: « هرکجای جهان هر داستانی که در آن سخنی از عشق نباشد، فراموش خواهد شد.»
پس از بیست سال ممنوعیت از نوشتن رمان های عاشقانه دست نکشید و به قول خودش «چهار نسل با رمانهای او زندگی کردند.»
در فاصلهی دو روز جهان ادبیات بزرگانی را از دست داد که جایگزین کردنشان ممکن نیست. «احمدرضا احمدی»، «ر.اعتمادی» و «میلان کوندرا». اگر فرصتی داشتید امروز را به مطالعهی آثار آنها بپردازید.