«پالپ فیکشن» شاهکار سینمایی کوئنتین تارانتینو است که در سال ۱۹۹۴ ساخته شد. قصد داریم به طراحی لباس این فیلم توسط بتسی هایمن بپردازیم.
جوایز فیلم پالپ فیکشن
فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه و تدوین شد و هر سه بازیگر اصلی فیلم یعنی جان تراولتا ،ساموئل ال جکسون و اوما تورمن نامزد دریافت اسکار شدند که در این میان جایزه بهترین فیلمنامه نصیب تارانتینو شد. در تقسیم جوایز فیلم به نوعی تحت تاثیر «فارست گامپ» ی قرار گرفت که مسلما ارزشهای« پالپ فیکشن» را نداشت، ولی اسکار پسند تر بود .اما «پالپ فیکشن »در جشنواره کن خوش تر درخشید و نخل طلا را نصیب تارانتینوی جوان و نه چندان مشهور کرد ،در حالی که رقیبی چون« قرمز» کیشلوفسکی داشت .
بتسی هایمن- Betsy Heimann طراح لباس
بتسی هایمن ، طراح لباس ،در شیکاگو به دنیا آمد. او برای اولین بار در فیلم «سگ های انباری» با تارانتینو به همکاری پرداخت و بعدها در فیلم« پالپ فیکشن» هم این همکاری را ادامه داد.
هایمن میگوید بیشترین خصیصه یک طراح لباس در فیلم های تارانتینو شناخت کامل از نگاه ویژه تارانتینو است .او دنیای خاص خودش را تعریف میکند و داستانش را در آن قرار می دهد. از نظراو آدم ها در قالب لباس های امروزی می توانند مرتکب خشونت شوند. خشونت برای آدم هایش مانند غذا خوردن، خوابیدن و حرف زدن است .
شخصیت های او گانگستر هایی هستند که در لباس های معمولی زندگی می کنند. تشخیص آن ها از آدم های معمولی خیلی سخت است. خود تارانتینو همیشه عقیده داشت در دنیای مدرن آدم ها بزرگ می شوند، لباس هایشان تغییر می کند، سلاح های اسباب بازی شان را به سلاح های واقعی تبدیل میشود، ولی روح درونشان هم چنان کودک مانده است، و همین مسئله باعث بروز جنایت هایشان می شود. شخصیت های تارانتینو زاده شرایط هستند. در هر شرایطی امکان هر عملی از آن ها بعید نیست. آدم های او قدرتمند و در عین حال ضعیف اند، هم مدافع اند، هم مهاجم ،شرایط است که آن ها را در این موقعیت ها می نشاند. لباس های آن ها نیز به تبع همین تغییر شرایط، تغییر می کند .
بتسی هایمن در این ارتباط می گوید: هر کسی دو فیلم «سگ های انباری» و «پالپ فیکشن» را دیده باشد، میتواند سلیقه من و تارانتینو را در مورد طراحی لباس درک کند. در هر دو فیلم تضاد رنگی سیاه و سفید در لباس نماد آدم های جنایت کار است. مانند کت و شلوار تراولتا و ساموئل ال جکسون که از شلوار سیاه و پیراهن سفید استفاده میکنند.
ایده بتسی هایمن برای طراحی کت و شلوارها
بتسی هایمن به کت و شلوار کاراکتر ها پیچ و تاب خاصی داده است .مثلاً کت و شلوار کاراکتر ژول که مانند یک واعظ عمل میکرد، یقه تنگ تری داشت .خود تارانتینو در مورد کاراکتر وینست پیشنهاد داد به دلیل این که او یک آدم حریص و یک گاوچران تازه به دوران رسیده است، از جنس کتان استفاده کنیم که چروک لباسش بیشتر در صحنه های فیلم قابل رویت باشد، و با چهره ژولیده و درهم او در صحنه های بعدی برای مخاطب بستر سازی کنیم. به همین منظور کراوات را نیز که شبیه به یک شمشیر است ، برای هر دوی آن ها طراحی کردیم تا در زمینه سفید رنگ پیراهنشان خودنمایی بیشتری کند.
طراحی لباس اوما تورمن
شخصیت زن فیلم زنی سر به هوا و عیاش است که البته جایگاه اجتماعی خیلی بالایی دارد. در مورد لباس اوما تورمن ما برای نشان دادن سطح طبقاتی او از لباس های سفید رنگ ساده با برند شانل استفاده کردیم که تا امروز یکی از شیک ترین لباس هایی بوده که در فیلم های تارانتینو میتوان مشاهده کرد .در فیلم قبلی یعنی «سگ های انباری» هم ما از همین جنس و مدل استفاده کردیم. ولی به دلیل این که بودجه کافی نداشتیم، از برند خاصی استفاده نکردیم. از نظر تارانتینو شخصیت زن فیلم« پالپ فیکشن» هیچ گونه فرقی با شخصیت زن فیلم «سگ های انباری » ندارد .لباس میا به حدی ساده بود که هر طراحی می توانست ادعا کند که این لباس قبلا توسط او طراحی شده است. ولی بعد از دیدن دوباره فیلم میتوان به نکات ریز این لباس پی برد.یکی از نکاتی که در طراحی لباس میا دارای اهمیت بود، استفاده از دکمه های این لباس بود که اولین دکمه کمی پایینتر از حد معمول قرار داشت که تا حد زیادی باعث میشد یقه لباس بیشتر از خود لباس برجسته شود و جنبه گانگستری میا نیز خود را نمایان کند.
وینست در صحنهای که در کنار میا است، برای این که صداقت و حسن نیت خود را به او نشان دهد، از عینک و کت و شلوار با یقه مخملی استفاده می کند. این کنایه ای است به قشر سطح بالایی که همه با داشتن باطنی خشن سعی در نشان دادن خود به عنوان یک جنتلمن دارند و حتی حماقت شخصیت زن را بیشتر نمایان میکند که او نیز به سادگی خام این نوع نگاه سودجویانه آدم های اطرافش می شود .
هایمن در مورد طراحی لباس ها می گوید:
اگنس بی که یکی از بزرگ ترین طراحان مد و فشن است، در ساخت کفش ها و لباس های وینسنت خودش شخصا وارد شد. او در طراحی لباس همیشه به من کمک های بسیاری کرده و این رابطه تا امروز حفظ شده است .
طراحی لباس در فیلم های تارانتینو تا حد زیادی به جزئیات می پردازد. مثلاً وقتی ما همان سکانس های پر تعلیق و نفسگیر اوردوز شدن میا را در «پالپ فیکشن »می بینیم، تارانتینو فرصتی را در اختیار مخاطب قرار میدهد تا بتواند نفسی تازه کند. پسر بچه ای پای تلویزیون نشسته که مردی می آید و ساعتی را به او میدهد و برایش توضیح میدهد که این ساعت خانوادگی به چه سختی از پدر پدربزرگش به پدرش و حال به او رسیده است. تارانتینو باز هم در این جا با زیرکی در قالب پاساژی که ایجاد میکند، اطلاعات مهمی به بیننده می دهد . در ابتدا این اطلاعات بی اهمیت جلوه میکند، ولی این سکانس آن جا اهمیت مییابد که بوچ (بروس ویلیس) جانش را به خطر میاندازد تا برود و همان ساعت خانوادگی را که فابین در خانه جا گذاشته است، بیاورد. در آن جا ما چون داستان را می دانیم به بوچ حق می دهیم که آن ساعت با ارزش ترین شیء زندگی اش باشد.
بتسی هایمن میگوید در این صحنه تارانتینو می خواست پارادوکسی را به کنایه برای مخاطب ایجاد کند و ما این را از طریق طراحی لباس مرد و پسر بچه برای مخاطب ایجاد کردیم و لباسی نظامی را برای مرد طراحی کردیم؛ لباسی نظامی که مربوط به گذشته است، نه لباسی مدرن.حتی در طراحی لباس بوچ (بروس ویلیس) نیز این بازگشت به گذشته کاملا مشهود است و استفاده او از شمشیر سامورایی به جای اره برقی و ابزارهای مدرن ، به قطعیت شاخه های پست مدرنیسم را در این دو صحنه نشان می دهد .