قابل توجه: برای «هیچیک» حق مؤلف بسیار مهم است و از دریچهی قاچاق به هیچ اثری نگاه نمیکند. در نتیجه نویسندهی این یادداشت، فیلم را بر پردهی سینما تماشا کرده است.
قسمت دوم فیلم «تلماسه»، در حالی که قسمت اول آن توجهات فراوانی به خود جلب کرده و جوایز زیادی را فتح کرده بود، بهتازگی روی پردهی سینما رفته است. کارگردانی قوی و گروه بازیگران پرستاره، موفقیت بزرگی به وجود آورده، آنچنان که عدهی زیادی از منتقدین آن را «بهترین فیلم علمی-تخیلی تاریخ» نامیدهاند.
«تلماسه»، ساخته شده بر اساس رمانی به همین نام از «فرانک هربرت»، پیش از این هم بهصورت فیلم درآمده، اما با شکست بزرگی مواجه شده بود. طوری که کارگردان آن، از نامی مستعار برای نمایش فیلم استفاده کرده و حاضر نشده بود نام خودش را به کار ببرد.
دقیقاً بههمین خاطر، و از آنجایی که ساخت آن به عنوان یک فیلم علمی تخیلی، بسیار پر هزینه تخمین زده میشد، سالهای زیادی دیگر فیلمسازان به سراغ آن نرفتند.
تا این که دنیس «ویلنوو» و به سفارش کمپانی برادران وارنر، بخش اول آن را در سال ۲۰۲۱ به اکران در آورد تا چنان موفقیتی به دست آورد که مخاطبان، بیصبرانه منتظر فصل دوم آن باشند، که ماه گذشته با همکاری ستارگانی همچون «آستین باتلر»، «تیموتی شالامه»، «زندیا»، «فلورانس پیو» و …، به نمایش درآمد.
«من، صدای جهان بیرون هستم. من، شما را به بهشت راهنمایی میکنم»
فیلم، داستان پیچیدهای دارد. دقیقاً مانند کتابی که بر پایهی آن ساخته شده.
همانگونه که نویسندهی کتاب، «فرانک هربرت»، دربارهی آن گفته است:«خواننده پس از به اتمام رساندن آخرین جلد کتاب، باید جلد اول را دوباره بخواند تا داستان را به خوبی درک کند.»
شناختن فضایی که داستان در آن اتفاق میافتد، میتواند به ما در درک بهتر فیلم کمک کند.
در «تلماسه»، ما به چندین هزار سال بعد در آینده سفر میکنیم. به زمانی که سفر بین سیارهای آغاز شده و خانوادهها و حکومتهای مختلف، بر سیارهها حکومت میکنند.
یک فرمانروایی یکپارچهٔ کهکشانی هم وجود و سیارات و کهکشانها، یک امپراطور واحد دارد.
در جهانی که داستان در آن اتفاق میافتد، خیلی پیشتر از نظر زمانی، قیامی علیه هر ماشینی که قدرت تفکری شبیه انسان دارد اتفاق افتاده که با موفقیت رو به رو شده و در نتیجهی آن، پس از چندین قرن، تمام ماشینهای هوشمند که توان محاسبه دارند، نابود شدهاند.
پس، در این دنیا، هیچ ابزار محاسبهگری وجود ندارد و این قضیه، سوال مهمی را پیش می آورد: انسان چگونه توانسته بین سیارهها سفر کند؟
پاسخ این است: «مادهای به نام اسپایس» که داستان بر حول محور آن میچرخد.
اسپایس، مادهای حیاتی در تمام داستان است. این ماده تواناییهای ذهنی انسانها را افزایش داده و تواناییهای ماورایی به انسان میدهد.
مانند قدرت طیالارض یا هدیه دادن قدرت دیدن آینده به انسانهای خاص.
همین ماده باعث میشود تا آدمها بدون نیاز به کامپیوتر، ماشین آلات جدیدی بسازند، که با قدرت ذهن انسان کار میکند.
در جهانی با این ماده، دیگر بیماری وجود ندارد، چون تقریباً تمام بیماریها را از بین میبرد، و حتی طول عمر انسانها را افزایش میدهد.
اما اسپایس، یک ایراد دارد. این که به شدت اعتیادآور است، و با قطع مصرف آن، شخص مصرف کنندهاش، میمیرد.
یعنی این ماده علاوه بر این که حیات میبخشد، مرگ هم میبخشد. تمام اقتصاد کهکشان و امپراطوری بر پایهٔ اسپایس است، تمام چرخ صنعت بر پایهی این ماده میچرخد.
حتی عمر پادشاه، به این ماده وابسته و همهچیز در دنیا، به این ثروت ارزشمند گره خورده است.
«قدرت داشتن بر اسپایس، یعنی قدرت داشتن بر همه چیز»
اسپایس شبیه به شن است، که توسط کرمهای عظیم که قطرشان ممکن است به ۲۰ متر هم برسد تولید و فقط هم روی یک سیاره پیدا میشود.
قابل تصور است که با توجه به آنچه میدانیم، این موضوع قدرت و مسئولیت باورنکردنیای به دارندگان و اهالی آن سیاره میدهد.
«تو قدرت سرنوشت را دستکم میگیری»
در فیلم «تلماسه» شاهد خانوادههای فرمانروایی هستیم که هر یک، اعتقادات خود را دارد. بازی خارقالعادهی بازیگران و فیلمسازی پیشرفته به نحوی است که بدون هیچ کلامی و تنها با نگاه به چهرههایشان، میتوان فهمید هر یک از کدام اعتقاد پیروی میکند.
در این میان، یکی از قبیلهها، به دنبال یک منجی میگردد تا سایهٔ تاریکی که بر جهان افتاده است را بردارد…
در این بخش از فیلم شاهد کشمکش میان عشق و جنگیدن برای آرمانها هستیم.
قسمت دوم فیلم نسبت به قسمت اول، قابل فهمتر است چرا که تاکنون گرههای زیادی گشوده شدهاند. کیفیت فیلم و جلوههای بصری به قدری قوی است که باعث میشود فکر کنید داستان کتاب، خود زنده شده و برای شما به نمایش درآمده است. تک تک صحنههای این فیلم را می توان یک اثر هنری به حساب آورد. بازیگران بینظیرند و موسیقی متن، سنگ تمام گذاشته است.
قصه به گونهای حماسی به نمایش درآمده، که مخاطب خود را درگیر اتفاقات حس میکند.