وقتی از سبک صحبت میکنیم، به نظر میرسد که این مفهوم همیشه وجود داشته است. اما در واقع، «سبک» همانطور که ما امروز آن را درک میکنیم، نتیجه یک روند تاریخی طولانی است که مدتها قبل از ظهور خانههای مد آغاز شده است. همه چیز از تمایل مردم برای متفاوت بودن شروع شد. در زمانهای قدیم، لباس کارکرد عملیتری داشت، اما حتی در آن زمان نیز تزئین میشد: برخی الگوهای پیچیده میبافتند، برخی دیگر پارچههای کمیاب را برای نشان دادن وضعیت میپوشیدند. اینها اولین شروع سبک بود. میل به ابراز وجود از طریق ظاهر.
انقلاب واقعی در دوران رنسانس رخ داد. پس از آن بود که این سبک به چیزی بیش از نمایش ثروت تبدیل شد. تاکید بر فردیت بود. هر خیاط لباسهای منحصر بهفردی ایجاد میکند که منعکس کننده سلیقه و شخصیت مشتری است. ایده نه «تنها ثروتمند بودن»، بلکه از «نظر زیبایی شناختی» محبوبیت پیدا کرد. در همان زمان، اولین روند مد شروع به شکل گیری کرد. دادگاههای سلطنتی دیکته میکردند که کدام سبکها و رنگها مرتبط در نظر گرفته میشود.
در قرن نوزدهم، سبک سرانجام با فرهنگ مترادف شد. توسعه مجلات مد و ظهور طراحان اولیه مانند چارلز ورث، سبک را به زبانی تبدیل کرد که میتوان بدون کلام صحبت کرد. این تبدیل به راهی برای گفتن اینکه چه کسی هستید، چه چیزی را دوست دارید و به چه چیزی اعتقاد دارید تبدیل شده است. امروزه، این مفهوم همچنان به تکامل خود ادامه می دهد و بازتابی از زمان و ارزشها باقی میماند. اما ریشههای آن ثابت میماند: سبک همیشه در مورد تمایل به برجسته شدن و گفتن داستان است.