علی سرتیپی! مدیر تأثیرگذار صنعت سینماست. کسی که امسال باید چهلمین سال سینمایی بودنش را جشن بگیرد. توقفناپذیر است و سند حرفمان پردیس سینمایی ۹سالنه همیلاست که هفته بعد افتتاح میشود
عکاسی با او اصلا ساده نیست. اتفاقاً از آن پروژههای سختِ آسان است. چرا که با یکی از سرشلوغترین آدمهای سینما طرف هستیم.
لازم است اول توضیح بدهم که این پروژه، شیوه جدیدی دارد. هیچیک پروژههای پژوهشی مختلفی را تعریف کرده است. یکی همان «همچهره با تاریخ» عزیزمان که حسابی برای خودش طرفدار پیدا کرده و دیگری « همنشانی با طبیعت» است که مصاحبه و عکاسی دارد. در این بخش برای احترام به طبیعت و یادآوری اینکه زمین، زمینوندان مهم دیگری هم دارد سراغ حیواناتی میرویم که هم نشانه باشند با سوژه ما. یعنی نمادی یکسان داشته باشند. مثلا شما کبوتر را با چه نمادی یادتان میآید؟ صلح، نامهرسانی و … . دقیقاً خودش است. حالا ما هم در این پروژه پژوهشی جدید همینکار را میکنیم.
علی سرتیپی باهوش است و کاردان. هرگز ندیدم عصبی شود یا واکنشی در عصبانیت نشان دهد. هیچ حرفی در ثانیههای اولش، تأثیری در او نمیگذارد. موقع فکر کردن چشمانش را باریک میکند و زمان گوش دادن با کمترین میزان حوصله دقتش را جمع. او یک خردمند است. خردمندی در صنعت سینما.
همنشانه با طبیعت
باید خیلی باهوش و نکتهسنج باشی تا تشخیص بدهی فرصت جذاب بودن حرفهایت کی تمام میشود. خانمها آقایان من مارال دوستی دکتر تشخیص بهموقع حوصلهسنجی جناب سرتیپی هستم. دلیلش هم مرغوب و واضح است. نزدیک به شش یا هفت سال با ایشان کار کردهام. نقطهویرگولهای چهرهاش را میدانم. دلیل کند و تند شدن تکان سرش را و حتی اینکه ممکن است صدا بشوی اما در لحظه بیفایده باشی را یاد گرفتهام. سرعت در زندگی او معمولی نیست. باید گفت که فرد تأثیرگذاری چون او با سرعتی متفاوت از دیگران زندگی میکند. سرعتی بالاتر از نسبت دقیقه بر ثانیه. برای حل فرمول دسترسی بهتر باید شگردهای معاشرتی او را بدانید.
کت تنها روی صندلی: من رفتهام اما حواسم آنجاست.
کت روی دست، ایستاده: من چند دقیقه دیگر میروم و حواسم را هم میبرم.
کت روی دست و نشسته: احترام خودت دست خودت باشد و خداحافظی کن.
کت یک جا و نشستن جای دیگر: تازه آمدهام و فعلا هستم.
تلفن در دست موقع حرف زدن: حرفهایت خسته کننده است.
ایستادن موقع حرف زدن: جنابعالی مهمی اما من دیرم شده.
نشستن و حرف زدن همراه با لبخند: شنیدن موضوع جذاب.
نشستن، حرف زدن بدون لبخند: امکان اجرای بند پنج.
نشستن و درخواست چای یا قهوه: زمان نزدیک به جلسه مهم
نشستن و درخواست یکی از کارمندان: خرابکاری احتمالی یکی از همان کارمندان.
ایستادن به همراه شوخی: مفید بودن فرد مورد معاشرت قرار گرفته.
ایستادن و نگاه کردن به فاصله تقریباً دور: گرفتن تصمیمی مهم در زمان نزدیک.
و از آن مهمتر همراهی کردن تیم عکاسی هیچیک آن هم با حوصله و مهربانی یعنی فعلا همه چیز مورد قبول است.
و بعد از پاس کردن این مرحله باید حواست جمع باشد که مورسخوانی کنی. ضربههای روی میز هر کدام پیامی مخفی دارد.
ریتم خوب: حال خوب
ریتم نامنظم: کلافگی
ریتم دو دستی: سود مالی
ریتم کند: زمان جلسهای که احتمالا حالش نیست.
همانطور که میبینید کار با علی سرتیپی سختیهای خودش را دارد اما شما از قدرتمندترین فرد سینما هرگز عصبانیت، تندی، صدای بلند، رد درخواست و … نمیبیند. دنیایی که در آن زندگی میکند یک چک سفید امضاست. چکی که فقط سود و فایده نقد میکند.
هیچیک برای طبیعت
این پروژه در دو روز متفاوت عکاسی شد. یک روز به دلیل نشان دادن زندگی کمی خصوصی و حال و هوایش با عکس و بار دوم برای نشان دادن زندگی کاری در فیلمنت.
تیم تفکر هیچیک طبیعت نزدیک به علی سرتیپی را همراه با خردمندی موفقیتآورش در جغد پیدا کرد.
جغد، چَغوت بوده و واژهای در زبان سغدی که وارد فارسی شده. از همینجاست که در متون کهن بوف، بوم، بوک، بهمنمرغ، چغد، چغو یا… گفته میشود. بوف هم مانند بسیاری از پرندگان نمادهای مختلفی در زمانهای مختلفی دارد. از گنجنشین سعد تا نحسنشین شب.
اما آنچه از هر چه باور شفافتر است. باشگونی این پرنده در خردمندی است. پرندهای دانا که قوی میشنود و هرگز شتابزده عمل نمیکند. برای مشورت و تصمیم مناسب است و او را بدون سمتوسو میدانند. جغدها به طور کلی نماد خردی ماوراءالطبیعه، سکوتی سلطنتی و هوشی سرشار است.
باید به این باور احترام گذاشت که جغدها هم موجوداتی اندیشمندند و هم شکارچی. آنها تمایل دارند به جای این که بیهدف اقدام کنند، طبق استراتژیهای برنامهریزی شده خود عمل کرده و بیگدار به آب نزنند. دیگر باوری که از جغد در جهان وجود دارد نماد جنگجویی هستند. چرا که آنها را نماد نگهبان سرسخت حقیقت و افتخار میدانند. پرندگانی که هرگز فریب و نیرنگ رویشان اثری ندارد. همه اینها ما را به این رساند که جغد حردمند میتواند نمادی از علی سرایپی باشد کسی که بیکدار به آب نمیزند، قدرتمند است و اندیشهدار.
جغد در باور مردم ایران سابقهای دیرین دارد. براساس منابع و متون آیین مزدیسنا بوف مرغی است که آن را اورمزد آفریده و نام دینی آن اشوزوشته برابر است با دوست داشته شده یا دوستار پاکی و مرغ آوستاخوان. آنچه میبنید محصول این تفکر است در ترکیب طبیعت و ما.
روز عکاسی با حوصله پیش میرویم. همه ما متوجه هستیم که پروژه میتواند وقتگیر باشد و خوشحالیم که هنوز حوصلهسر بر نشدهایم.
میپرسم چطور علی سرتیپی شدید؟
متوضعانه از کلمه هوش میگذرد و میگوید: پشتکار.
شاید حرفهای طور دیگرش را جای دیگر بزند اما جلو دوربین و پشت دوربین دیدهام که چطور دستودلبازانه از وجود هر سینمایی کیف میکند. او هیچ چیز را رقیب نمیبیند و همه را فرصت مینامد. میگوید: واقعاً خوشحال میشوم که پردیسهای بیشتری ساخته شود، سرمایهگذاران مشتاقتر شوند نه حتی پیش من بیایند نه! سینما پر رونقتر شود.
راست میگوید. واقعاً برایش فرقی ندارد که صاحب پردیس جدید تو باشد یا فرد دیگری. همه به نفع یکی و آن یکی هم مخاطب است. حالا دلیلش یا قدرت همیشه داشتهاش است یا خوبخواهی پنهانش.
یکهیچ به نفع قدرت
سینما اینروزها به علی سرتیپی مدیون است و این دین را گاهی پشت لقبهایی نه چندان درست پنهان میکند. یادم است در اواخر دهه نود به او مافیای سینمای ایران میگفتند. چرا؟ در صنف سمتدار بود، پخشکننده بود و دفتر پخش داشت، تهیهکننده و سینما دار بود. معادله عجیبی است هر چه که تلاش کنی کلمه مافیا مفید نخواهد شد، این در حالیست که علی سرتیپی فرد مفیدی برای صنعت خودش است. او نه تنها سرمایه دارد و در سرمایه جذب کردن موفق است، بلکه با قدم گذاشتن روی مین ورود سرمایه به پردیسسازی، خطر انفجار را خنثی کرد و پردیسداری را گسترش داد. هر چند سود این خنثی کردن بیشتر برای خود او نقد شد اما واقعیت اینجاست او مافیای سینما نیست. ژنرال سرتیپی است هدایت کنندهای در بحران. قماربازی که علاقهای به باخت ندارد و روی صندلی برد پشت میز خردمندی لم داده و پیش میرود.