گفت و گو با آنا ثانی، طراح لباس برجسته را قبل از این که شروع کنم، یک مشتری تازه از راه رسیده بود. او، با مشتری مانند یک دوست برخورد کرد. آنا وقتی با مشتری صحبت می کند، صحنه بسیار دیدنی است. او کنار مشتری قرار می گیرد و با روی باز و لبخند صحبت می کند. از نظر آناثانی، لباس چیزی بیشتر از چند متر پارچه است، بیشتر مثل تکه ای از ذهن یا روح برای اوست. او، برای بیان احساس از پارچه ها و رنگ ها کمک می گیرد.
هنگامی که با آنا ثانی صحبت میکنم و از حال او در زمان خلق یک کلکسیون صحبت می کند، متوجه می شوم که انگار کمی از خودش را در هر طرح جا می گذارد. می دانم که حرفهایمان ناتمام مانده است، با کسی که به کارش عشق می ورزد، هر چقدر هم صحبت کنی، کوتاه است. اما آن چه که می خوانید، توضیحی کوتاه از تمامی تلاشهای اوست برای راه اندازی برندی که بدان عشق می ورزد .
۱۲ سال سابقه ی کار در سینما و تئاتر دارید، لباس چقدر برتحقق بخشیدن به شخصیت های داستان تاثیر داشت ؟
سینمای ایران، پوشش و استاندارد هایی دارد که باید رعایت شود. اما، فضای کار آن قدر که باید و شاید گسترده نیست. من به به همین دلیل کارهایی با موضوع تاریخی، را بیشتر دوست دارم. زیرا، موادی که با آن کار می کردیم باید متناسب با آن زمان بود. ما در این گونه کارها فقط طراحی لباس و پارچه انجام ندادیم بلکه، باید به موضوعات مهم دیگری هم می پرداختیم.
به عنوان مثال، من نزدیک دو سال کار کردن با فایبرگلاس و رزین را انجام دادم تا، بتوانم در لباس ها حجم ایجاد کنم. ما در ساخت این نوع لباس ها حتی از مقوا هم استفاده می کردیم. گاهی برای ایجاد شخصیتهای خیالی، از موادی به جز پارچه هم استفاده های زیادی می کنیم. ولی در مورد تاثیر لباس در شخصیت پردازی، بعید میدانم که همه ی سینماگران یا کارگردان ها به شخصیت پردازی بر اساس لباس باور جدی داشته باشند.
نمی گویم که چنین باوری وجود ندارد که اگر چنین بود، گرایش طراحی لباس در سینما به وجود نمی آمد. اما، آن قدر نیاز جدی به آن احساس نمیشود. اساتید من از جمله آقای شاه ابراهیمی یا آقای اثباتی و یا خیلی بزرگان دیگر که من افتخار کار کردن با آن ها را داشتم یا نداشتم، طراحی لباس را بخشی اساسی می دانستند.
من خاطره ای از استاد اثباتی در این مورد دارم. من در یک پروژه افتخار کار در کنار ایشان را داشتم. استاد، همکاران بخش طراحی لباس را به دنبال پیدا کردن چادری فرستادند که بیانگر زنی در سالهای ۵۵ یا ۵۶ باشد. طراح لباس، باید نوع پوشش یک زن مانند روسری یا چادر را متناسب با آن زمان انتخاب کند.
شما چرا به عکاستان میگویید راوی؟ چه داستانی را روایت می کند ؟
من دوست دارم در کارها از واژگان استعاری مانند راوی یا خاطرات سبز و زرشکی، کت ها و مخمل ها، استفاده کنم.این اسامی، حس من را در مورد یک لباس نشان می دهد. به عنوان مثال، ملکه ی برفی یا محلی که لباس از آن الهام گرفته شده؛ مثل خاطرات سبز و زرشکی . از نظر من وقتی واژه معنی عمیق تری پیدا می کند، خیلی جذاب تر به نظر می رسد. من، یک آلبومی دارم که نام آن «تولد یک حس» است اما، لباس های آن را هنوز هنوز طراحی نکرده ام. به عبارت دیگر، فقط تولد یک حس است و احساس کردم می خواهم زنی را در این لباس ببینم. بازی با واژگان در ادبیات همیشه برای من جذاب بود. در مورد نام مجموعهها به طور معمول واژگانی که انتخاب می کنم، اشارهای به محل تولد آن حس دارد.
دوست دارید که مردم به راحتی با دیدن کارهایتان ،به احساس یا فکر آن مجموعه برسند؟ چون برخی از هنرمند ها دوست ندارند که مردم به راحتی، حال آن ها را هنگام آفرینش اثر متوجه شوند.
من طراحی لباس را بازتاب یک حس است ،درست مثل مجسمه سازی یا نقاشی و یا تمام هنرهای تجسمی دیگر. طراحی لباس، به روش صنعتی باعث درآمدزایی آن شد. اما، نباید به خاطر درآمد، هدف را گم کرد.
گاهی اوقات، دو پارچه را به علت جذابیت آن ها در کنار هم استفاده می کنیم. اما، هر چه فرد جلوتر می رود و هدف اصلی را درک می کند، متوجه میشود که «حال» او در لباس انعکاس پیدا کرده است. بنابراین، هر چه احساس در لباس مشخص تر باشد، از نظر بیننده تاثیر گذار تر خواهد بود و مُد هم به دنبال آن ایجاد می شود .
برخی از طراحان به دلیل نداشتن بخش نمایشی (شوی زنده لباس) که حس هنرمند در لباس را نشان می دهد، تمرکز خود را خیلی متوجه احساس آن ها نمیکنند. برند Kenzo یا برندهای دیگر وقتی با هدف حفاظت از محیط زیست یا حمایت از قشر کارگر لباسی را طراحی میکنند؛ این لباسها لزوما قابل پوشیدن نیستند.
سبز و زرشکی برای من خیلی نمادین است، این ترکیب رنگ بین لحاف مادربزرگم بود. درست است که بُعد اشرافی هم دارد ،اما برای من خانه ی مادربزرگم را یادآوری می کند. من روی این لباس ها ابردوزی انجام دادم و افرادی که آن را می پوشیدند می گفتند ما در این لباس حس امنیت می کنیم! این یعنی این که دقیقاً متوجه حس من شده اند، شاید نه به صورت دقیق و مفهوم خانه ی مادربزرگ، اما احساس امنیت یعنی همین که مرا فهمیده اند.
به خاطر نبودن فضایی برای نمایش احساس هنرمند، شاید کمتر به این نکته توجه شود که هنرمند چه حسی داشته است و من تلاش می کنم با این واژگان، احساسم را به مردم انتقال دهم. کالکشن رویای سپید مصادف بود با ازدواج من؛ این سفید بودن مانند هاله ای دور کسی که در حال ازدواج است، حلقه می زند. من علاقه داشتم که آن را با دیگران هم به اشتراک بگذارم. من اجازه نمی دهم پارچه ی موجود در بازار برایم تصمیم بگیرد، به هر نحوی تلاش میکنم تا حسم را منتقل کنم.
تبلیغاتتان به چه صورت است ؟
من برای کارم تبلیغ نمی کنم. مشتری های راضی، بهترین تبلیغ برای من هستند. آن ها، وقتی راضی باشند عده ی دیگری را به همراه خود می آورند. شاید افراد زیادی عقیده داشته باشند که، اینترنت بستر خیلی خوبی برای کار به وجود می آورد اما، از نظر من رسمیتی ندارد.
من برای این که تعداد مشتریان را که در سال اول مثلاً ۱۰ نفر بودند، به تعداد امروز برسند، تلاش و انرژی زیادی کردم. تمام کارها، چه به لحاظ اخلاقی و چه به لحاظ کیفیت اعتبار من هستند. یکی از فرصتهایی که من توانستم از آن استفاده کنم، که گاهی هم مورد نقد قرار گرفتم، ارتباط من با دوستان بازیگربود.
من اعتقاد دارم که بازیگر تاثیرگذار است. در بقیه ی دنیا هم افراد تاثیرگذار همیشه لباس طراحان را می پوشند. جشنواره ی فجر، یکی از مهمترین فرش قرمز های ایران است و دوست دارم بازیگران با لباسی که مخصوص این مراسم طراحی شده است، در آن حضور پیدا کنند.
کارهایتان بازتاب بینالمللی هم داشته است؟
بله. چند مجله عکسی از لباس ها را به همراه مصاحبه ای از من چاپ کرده اند. کارهای من به تازگی، در وب سایت ووگ ایتالیا نیز منتشر شده است. من لازم می بینم یک نکته را برای شما و خوانندگان مجله توضیح بدهم. شوهای زنده ای که در خارج از ایران برگزار میشود، بسیار متفاوت هستند.
شرکت در آن ها خیلی سخت نیست و میتوان با پرداخت مبلغی خارج از ایران این شو را برگزار کرد. اما من ترجیح میدهم در محیطی که فعالیت میکنم، به یک استانداردی برسم و پس از آن به حضور در محیط دیگری فکر کنم. من اگر هم بخواهم زمانی خارج از ایران فعالیت کنم، بر اساس اسلوب های ایرانی این کار را انجام خواهم داد.
آن جا آن قدر رقابت زیاد است که حضور در این عرصه باید نشان دهنده ی پیشینه ی قوی و جامعه شناسی درست از کشور خودمان باشد، در غیر این صورت ،به معنی ترک هویت کردن خواهد بود.
پیام آنا ثانی چیست؟ کسی که آنا ثانی به تن میکند، چه چیزی به سایرین می گوید؟
استادِ معماری مان زمانی به ما گفت:« وقتی در خیابان ها راه می روم، ساختمانها به من فشار میآورند.» آن زمان من درکی از این موضوع نداشتم و هنگامی که فهمیدم معماری چیست، جمله ی این استاد را هم متوجه شدم.
زمانی این اتفاق می افتد که چشم قوی میشود و میتواند تشخیص بدهد که چه چیز زشت و زیباست. زمانی بود که احساس می کردم مردم قدرت انتخاب نداشتند و شبیه هم بودند. وقتی هویت فردی شکل می گیرد، انتخاب متمایزتر میشود. از این هویت فردی که شکل میگیرد و از زیبا پوشی بسیار لذت می برم و امیدوارم حق انتخاب بیشتری به هم وطنانم بدهم .