لقبش «ملکه منحنیها» بود و تبارش عراقی. حرفهاش معماری بود و ذهنش خلاق و آزاد. او از آن دست آدمهایی بود که نمیخواست از کسی تقلید کند. میدانست چه میخواهد و برای رسیدن به جایگاهش هم تلاش زیادی کرد و هم صبر بسیاری به خرج داد. صحبت از زاها حدید است. یکی از پیشِ روترین معمار های قرن حاضر که همین چند هفته پیش از میان ما رفت. «حدید» نمونهی کامل یک انسان کمالگرا بود. کمالگرا از این بابت که سعی میکرد به جای شبیه سازی خودش با جهان، جهان را به شکل آرمانهایش درآورد. او به جای آن که با زمانه از سر سازگاری وارد شود، با تلاش بسیار سعی کرد زمانه را با خود سازگار کند. نقل است که در سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۸ خورشیدی) وقتی اولین دفتر مستقل معماری خود را بنا کرد، طرح های خلاقانه بسیاری ارائه داد، اما تا سالها هرگز رنگ اجرایی شدن طرحهایش را ندید.
طرحهای او اگرچه با ذوق ساختمان سازها و سفارش دهندهها مواجه میشد، اما به دو دلیل مشخص رد میشد؛ نخست، گران بودن اجرا کردن آنها و دوم، غیر قابل اجرا بودن برخی از طرحها. با این همه او از پای ننشست. ۱۶ سال صبر کرد تا اولین طرح بحث برانگیزش را اجرا کند. شهرداری یک شهر کوچک در سوییس مسابقهای برای ساخت مجدد ایستگاه آتش نشانی ویترا برگزار کرد و طرح «حدید» مورد پذیرش قرار گرفت. این طرح با استقبال رسانهها همراه شد، اما آتش نشانان را راضی نکرد. به همین خاطر بعدها به یک گالری تبدیل شد. با این همه این مهمترین اثر حدید به شمار میرفت و کمی نام او را بر سر زبانها انداخت. اما موج موفقیت معمار عراقی در هزارهی سوم ایجاد شد. طرحهای او یکی پس از دیگری در دههی اول قرن ۲۱ به اجرا در آمد و حالا «حدید» تبدیل به یکی از قطبهای مهم معماری جهان شده بود. داستان «حدید» بدون شک داستان موفقیت است. داستان الهام بخشی که با وجود همه انتقادها تا ۶۵ سالگی و لحظه مرگ او ادامه داشت .
زاها حدید کیست؟
«زاها حدید» در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانوادهای روشن فکر و مسلمان متولد شد. او تحصیلات دوران ابتدایی را در یکی از مدارس مذهبی کاتولیک فرانسویزبان بغداد سپری کرد. پس از آن، به سبب جوّ فرهنگی خانواده، با حمایت والدینش و روابط گستردهشان به آرزوی ایام کودکیاش تحقق بخشید و بعد از گذراندن دوره ریاضیات در دانشگاه آمریکایی بیروت ( ۱۹۶۸ -۱۹۷۱) به مدرسه معماری AA1 لندن رفت و بدین ترتیب وارد دنیای مردانه معماری شد. او درباره ایام کودکیاش چنین میگوید: «من یک عرب عراقیام و هرگز نمیتوانم روزهای زیبایی را که در وطن داشتم، از ذهنم بیرون کنم. کودکی من در آن جا در میان منابع سرشار انسانی و تاریخی به رویا شبیه است. مدرسهی ما لابه لای علفزارها و در دل طبیعتی سرسبز بود که امروز از آن فقط خرابههایی برجاست… شهر بغداد در آن ایام پر از آدمهای عجیب با ملیتها و مذاهب مختلف بود و پرورش در این محیط پر از تجربههای متفاوت، شانس بزرگی برای من بود.» پدر زاها، محمد، فردی فعال در زمینه اقتصاد و پیش رو در حزب سوسیال دموکرات عراق بود. او فارغ التحصیل مدرسه LSE2 بود. مادرش شاغل نبود، ولی زن فعال و پویایی بود که طراحی را به زاهای کوچک آموخت. زاها در این خانواده فرهنگی بورژوا با تمکن نسبی مالی رشد یافت، چنان که هر دو برادرش هم برای ادامه تحصیلات به کمبریج رفتند. کهنترین خاطرهای که زاها را در دنیای کودکانهاش به خانهسازی و طراحی دکور برای عروسکهایش تشویق کرده بود، خاطره بازسازی خانه عمهاش به دست یکی از دوستان معمار پدرش بود.
اتفاق شاخص دیگر در همان ایام، سفری بود که طی آن پدرش او را برای بازدید از بازماندههای تاریخی شهرهای سومری به شمال عراق برد. «تصاویر آن اَبنیه و ویرانههای کهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شاید همینها باعث شد که فضا و پلانهای شهری را همیشه در معماریام مدنظر داشته باشم.»
او بعدها در انگلیس مورد توجه قرار گرفته و حتی تابعیت این کشور را هم گرفت. طی ۱۶۷سال، «زاها حدید» نخستین زنی بود که مدال سلطنتی بریتانیا را دریافت کرد. او پیشتر در سال ۲۰۱۲ لقب تشریفاتی بانو را هم از ملکه بریتانیا دریافت کرده بود.
آثار برتر زاها حدید
حدید در دو دهه آخر عمرش حسابی پرکار بود و یادگاری های زیادی از خود بر جای گذاشت.
آثار او هم در اروپا غربی دیده میشود و هم در کشورهای در حال توسعه آسیایی. چند طرح مهم او در این سالها که حسابی نظرها را به خود جلب کرده است، از این قرارند:
مرکز فرهنگی حیدر علیف (۲۰۰۷ -۲۰۱۲)، باکو، آذربایجان
مرکز ورزش های آبی لندن(۲۰۱۱)
مرکز مگی در بیمارستان ویکتوریا (۲۰۰۶)، کرکالدی، اسکاتلند
ایستگاه قطار سریع السیر ناپل (۲۰۰۶)، ناپل، ایتالیا
ساختمان مرکزی ب ام و (۲۰۰۵)، آلمان
ترن هوایی ( ۲۰۰۷ )اینسبروک، اتریش
مرکز علمی فائنو ( ۲۰۰۵)،ولفسبروک، آلمان
سکوی پرش اسکی برگیسل (۲۰۰۲)، ذاینسبروک، اتریش
ایستگاه آتش نشانی ویترا (۱۹۹۴)، سوئیس
قهرمان زنانه دنیای مردانه معماری
«زاها» زنی فعال بود که در عرصهی مردانهی معماری بسیار جسورانه رفتار میکرد؛ عرصهای که در آن زنان به طور سنتی به اوج و کمال نمیرسند. البته زنان بسیاری دکتر یا وکیلاند، یا دارای مشاغلی سخت هستند که مجبورند ساعات متمادی کار کنند. اما در مورد معماری-به عنوان یک شغل- مشکل آنجاست که لازمهاش یک جور پیوستگی و تداوم روند کاری است، چه برای مرد و چه برای زن. معماری فدا کردن صددرصد انرژی و وقت را می طلبد. این موضوع که به اختلاط زندگی خصوصی و زندگی کاری منجر میشود، حضور در این عرصه را برای زنان دشوار میکند. و شاید مجرد بودن حدید در موفقیت او تاثیرگذار بوده است، گرچه او تمایلی به افشای نکات ریز زندگی شخصیاش نداشت و همیشه میخواست آن را خصوصی نگه دارد. جالب اینجاست که همه جا هم، به سردی، فقط بحث از پروژهها و آثار اوست. او عکسالعملِ رسانهها در مقابل موفقیتهای زنان را نادرست میدانست، چرا که به اعتقادش آنها فقط وقت زیادی را صرف اتفاقات حاشیهای، نحوه پوشش فرد و… میکنند. این برای یک زن موفق محدود کردن او صرفاً به مسائل ظاهریاش و نپرداختن به اصل فعالیتهای اوست که جای تأسف دارد. به خصوص اگر این نگاه از سوی جامعه زنان باشد. این که چگونه زنی مسلمان از جهان سوم و خاورمیانه [عراق، کشوری پر از محدودیتهای حتی روزمره برای زنان-] اینگونه در زمینهای یکهتاز است که مردان نقش آفرینان اصلی آن در طول تاریخ بودهاند، جای تعمق بسیار دارد.
طرفداران او در این زمینه مینویسند: «در طول تاریخ، زنان معمار بسیاری فعال بودهاند، اما در واقع همیشه بهعنوان عضوی از گروه یا همکاران همسرانشان به حساب میآمدهاند. مثال واضح این مورد خانم دنیس اسکات براون معمار، همسر رابرت ونتوری، معمار مشهور، است که هرگز جدا از سایه ونتوری و بهطور مستقل مطرح نشد.»
نه چپها دوستش داشتند و نه راستها!
سخت است که در دنیای این روزها معروف شوی و مورد انتقاد قرار نگیری. سخت است که دوست و علاقهمند داشته باشی اما سیاهه دشمنانت خالی باشد. بدون شک زاها حدید هم از این ماجرا مستثنا نیست. طرحهای او را نه سوسیالیستها قبول داشتند (به دلیل گران بودن و تحمیل هزینه زیاد و البته رعایت نکردن مسائل محیط زیستی) و راستها. یکی از منتقدان سرسخت او «استیفن بیلی» ژورنالیست و منتقد انگلیسی بود. او یک سال قبل از فوت حدید در مقالهای انتقادی، حسابی به افکار حدید تاخته بود. ترجمه قسمتهایی از این مطلب را که در مجله اسپکتر به چاپ رسیده، بخوانید تا بیشتر با نظر منتقدان این معمار آشنا شوید.
طرح برنده «حدید» برای مسابقه «اپرای کاردیف» به محکمه دعوایش تبدیل شد؛ او در آن کار توانسته بود به شکل نبوغآمیزی، توامان نظر چپی.ها و راستیها را علیه خود جلب کند؛ گروه اول طرح را به نخبهگرایی متهم کردند، گروه دوم آن را به شدت ظالمانه میدیدند. بعد از سالها تقلا و مانور رسانهای هم، سرانجام کارفرما پرونده این کار را در ۱۹۹۵ بست. البته بعد از این خانم حدید تبدیل به نماد مظلومیت در برابر برخوردهای سلیقهای و تبعیض علیه زنان شد.
اولین ساختمان واقعی زاها حدید در ۱۹۹۵ پدیدار شد. یک ایستگاه کوچک آتشنشانی داخل یک کارخانه سوییسی-آلمانی تولید مبلمان. از زوایای بتنیِ جیغ و فضای داخلی ازهم گسیخته این بنا با مهارت عکاسی کردند و نشریات هم بی چون و چرا آنها را انتشار دادند، هر چند که به مذاق خودِ آتش نشانان چندان خوش نیامد. کاربری ساختمان را تغییر دادند و الان یک گالری است.
«زاها حدید» انگار که از این ماجرا کینه به دل گرفته باشد، خرامان خرامان دوره افتاد دور دنیا و خود را در طراحی برای «پرادا » و «ایسی میاکی» غرق کرد. حالا او تبدیل به قهرمان معماریای شد که بیشتر معطوف به «نظرات شخصی» بود تا منفعت عمومی. در ولفسبرگ یک نمایشگاه علوم و در لایپزیگ ساختمانی برای کارخانه «بی.ام.دبلیو» ساخت. برای برند چَنِل کارل لگرفلد یک نمایشگاه پاپ–آپ ساخت که شبیه یک کیف دستی بود که از لحاف درست شده باشد.
منتقدان زیر لب میگفتند که کارهایش هیچ ارتباطی به زمینه و جایی که در آن ساخته می.شوند، ندارد. میگفتند او ترجیح میدهد پتانسیلهای زیبای زمین را نابود کند؛ اصلا وظیفهای برای پاسخگویی به نیازهای کارفرما برای خود قائل نیست و همه چیز را به خدمت میگیرد تا فقط اسم خودش را به عنوان یک «معمار جهانی» توی بوق کند. فرمهای شگفتانگیزی طراحی میکرد که چشمها را خیره میکرد، اما عمدتاً به سختی میشد ساختشان و تقریباً همیشه آن قدر نسبت به امکانات فنی ساختمان سازی بیتفاوت بود که هزینه اجرای ساختمانهایش سر به فلک میکشید. در سال ۲۰۱۲، یکی از مسئولان طرحش را برای مرکز ورزشهای آبی المپیک لندن، «یک شوخی» خواند. به دلیل مشابه (هزینه تمام شده دو برابر سقف تعیین شده)، شینزو آبه، نخست وزیر کلافه شده ژاپن، طرح استادیوم المپیک ۲۰۲۰ را همین اواخر در سطل زباله انداخت.
فرم استادیوم توکیو شبیه به یک کلاه غول آسای دوچرخه سواری است که از اکرلیک ساخته شده باشد. اما چرا؟! دو تن از مفاخر و پیشکسوتان معماری ژاپن، آراتا ایسوزاکی و فومیهیکو ماکی، فحش و لعنت نثار این طرح کردند. آنها گفتند که طرح هیولایی شکل و اسراف کارانه است؛ نه تنها احترامی برای مکان پروژه قائل نیست، که حتی آن را اصلاً به حساب نمیآورد. این موضوع، البته و به طور حتم، مدنظر خانم حدید بوده است. معماران بینالمللیای چون ایشان نمیخواهند به کارفرما یا سایتشان احترام بگذارند. آنها فقط به شخص خودشان احترام میگذارند.
بنا به تجربه، خانم حدید بیشتر ترجیح میداد مکان پروژههایش حیاط خلوت دیکتاتورها و حاکمان باشد. آخرین معماریهای او همیشه مورد تأیید رسانههای گوش به فرمان معماری و دیزاین قرار گرفتهاند و بدین ترتیب از طریق دیزاین اسباب رهایی مردمان را از زیر یوق رژیمهای سرکوب گر فراهم کرده است! او پروژههای تکمیل شده یا در دست اجرای زیادی در لیبی، عراق، روسیه، قطر، چین و آذربایجان دارد.
«زاها حدید»، چیزهای زیادی به زبان شکلی معماری جهان اضافه کرده اما به شعور آن هیچ نیفزوده است.
چرا زاها در ایران معروف شد؟
اگر دانشجویان معماری را فاکتور بگیریم، بیشترین دلیل معروف شدن او در بین ایرانیها بحث طراحی فاز دو برج میلاد بود. مدیران این برج در سال ۲۰۱۲ یک رقابت رابین معماران بزرگ دنیا ترتیب دادند. قرار بود طرح برنده ساخته شود و البته پول خوبی هم به جیب بزند. حدید که پیش از این به خاطر طراحی مرکز ورزش های آبی لندن البته مرکز فرهنگی حیدر علیاف در باکو نامش بر زبان ها افتاده بود، در این مسابقه شرکت کرد و مقام نخست را کسب کرد. از فردای آن روز نام حدید به تیتر یک خیلی از رسانههای فارسی تبدیل شد. اینکه یکی از طراحان موفق دنیا قرار بود معماری فاز دو برج میلاد را برعهده بگیرد، برای مردم جالب بود و همین باعث شد دیگر طرحهای او هم در رسانهها و شبکههای اجتماعی به بحث گذاشته شود. با این همه طرح پیشنهادی او هیچ وقت وارد فاز اجرایی نشد. مدیران برج میلاد از مدتها پیش طرح برنده را به دلیل مرتفع بودن آن و کم کردن جلوه برج اصلی کنار گذاشته بودند. این خبر چند روز بعد از مرگ زاها حدید به طور رسمی از سوی رئیس کمیته عمران شهرداری تهران هم اعلام شد. ظاهراً حالا قرار است طرحهای دیگر آن رقابت برای ساخت بررسی شوند. طرحهایی که به غیر از یک مورد همگی توسط معماران داخلی خلق شدهاند.
با این همه و با این که طرح «زاها حدید» برای ساخت فاز دو برج میلاد کنار گذاشته شده، اما ایرانیها شانس این را دارند که از یکی از آخرین طرحهای این معمار شهیر بهره ببرند. چند سالی است که کار ساخت بزرگترین و بلندترین هتل تهران در خیابان فرشته پایتخت آغاز شده و طراح این پروژه کسی نیست جز «زاها حدید». ابراهیم پورفرج، سرمایهگذار اصلی این پروژه، چندی پیش به روزنامه فاینشیال تریبون گفته بود: « این پروژه که ۱۶۰ هزار متر مربع مساحت دارد، شامل ۵۸ فروشگاه، ۸۱ سوئیت، ۴۰۰ اتاق و ۱۸ رستوران خواهد بود. هزینه ساخت این پروژه ۱۴۸ میلیون دلار است» گذشته از اشکالاتی که ناظران شهری به این هتل میگیرند (از جمله کمعرض بودن خیابان فرشته که با هیچ منطقی نمیتواند میزبان ساختمانی ۵۸ طبقه باشد، یا حجم درختهای قدیمی که به این منظور تخریب شد)، باید گفت که طراحی «زاها حدید» آن را حسابی ویژه کرده است.
زاها حدیدی که شاید نشناسید
«زاها حدید» تنها یک معمار برجسته نبود. او یک طراح نخبه بود که خود را به معماری محدود نکرد. در سالهای انتهایی دهه ۸۰ طرحهای او برای مبلمان خانگی و اداری مورد توجه قرار گرفت و او بعد تر و هنگامی که حسابی معروف شد، به طراحی میز و صندلی و دیگر ادوات زندگی ادامه داد. حدید البته دستی هم در طراحی زیورآلات داشت. باز هم با استفاده از منحنیهای معروف خودش. او حتی در زمینه پوشاک هم فعال بود و همین چند ماه پیش محصول مشترکی با آدیداس روانه بازار کرد که به وضوح از ساختمان های ساخته شده توسط زاها حدید سرچشمه گرفته بود . حدید ظروف زیبایی هم طراحی کرد که به شکل مرموزی به دل مینشست و شبیه دیگر ظروف موجود در بازار نبود. او یک طراح متفاوت بود که هیچوقت به استانداردهای موجود در جهان احترام نگذاشت و راه خودش را رفت!