پیش از هر چیز اجازه بدهید؛ مسئولیت اعتیاد به این سریال را نپذیرم و در خط اول و دوم به شما بگویم که اگر با دیدن سریال خوب، هیجانی و استاندارد از برنامه‌ی زندگی‌تان دور می‌شوید یا در اصطلاح عامیانه از کار و زندگی می‌افتید؛ این یادداشت را نخوانید. شما شش ثانیه فرصت دارید که خودتان یا دست کم هشت روز آینده‌تان را نجات دهید، چون بلافاصله بعد از این جمله معرفی سریال را شروع می‌کنم.

سریال «تو» اعتیادی ترک نکردنی

هر کدام از ما تأثیری باورنکردنی روی دیگری می‌گذارد. سال‌ها پیش که مسئول فرهنگی کتاب‌فروشی بودم ( از آن مراکز پر فروش و پر طرفدار بود) این را دریافته بودم که مراجعین یک مکان فرهنگی با ملاحظه‌ترین، آرام‌ترین و دست‌و‌دلبازترینِ نوعِ خودشان را به این نوع مراکز می‌آورند. شاید قابل باور نباشد اما مراجعین به یک کتاب‌فروشی آماده‌ی خرید و اعتماد به فروشنده‌ها هستند. آن‌ها فروشنده‌ها را باسوادتر از آن چیزی که خودشان خبر دارند و به نوعی نجات‌بخش‌تر از واقعیت می‌بینند. خنده‌دارش این‌جاست که اگر بگویم میز، پیشخان، دیوار یا حتی دیوار تابلوی پر فروش‌ها مثلِ کتابِ مقدس، برای مراجعین، قابل باور است. این‌ها را نوشتم که «جو» و فضای سریال را راحت‌تر معرفی کنم.

سریال تو -you
داستان درباره‌ی زندگیِ عاطفیِ مدیرِ باهوشِ یک کتابفروشی به نام «جو گلدبرگ» است. داستان از آن‌جا شروع می‌شود که یک نویسنده‌ی تازه کار برای خرید به کتاب‌فروشی می‌آید. «جو» تمام هوش و نبوغش را در اختیار می‌گیرد تا به واسطه‌ی شبکه‌ی اجتماعی و اینترنت به او برسد.
اما «جو» ۹۹ درصد، شبیه ما نیست. برای او رسیدن یعنی «برنامه‌ریزی دقیق بدونِ کوچک‌ترین، اختلالی در مرحله‌ی انجام». می‌دانم در فکرتان یاری شبیه «جو» همانی است که از کتاب‌ها سر در می‌آورد، همیشه حرف برای گفتن دارد، برای رسیدن به عشق تلاش می‌کند، هدیه می‌خرد و صبور است. درست فکر کرده‌اید. «جو» باهوش، خوش‌تیپ و عاشق است. ببخشید که این را می‌گویم اما جو برای رسیدن به شما حتی خود شما را هم می‌تواند بکشد.

سریال «تو»/ یک اعتماد دوست‌داشتنی غیر قانونی

دیدن و پیگیری سریال «تو» ما را به این شک می‌اندازد که آیا واقعاً سالم هستیم یا نه؟ نگران نباشید؛ ما سالم هستیم. فقط سریال در روایت آنقدر کاربلد است که وحشت از نوع تماشای دیگر سریال‌ها سراغ‌مان نمی‌آید. قرار نیست بعد از تماشای سریال از یک نوع صدای خاص یا موسیقی بترسیم. همین‌طور باز هم قرار نیست با رفتن برق دلمان کف پایمان پیدا شود. اتفاقاً برعکس، تا دلتان بخواهد روایت عاشقانه می‌بینیم که با اخلاق خاص جو پیش می‌رود. چرا از سریال «تو» نمی‌ترسیم؟ شوخی می‌کنید؟ همه‌ی ما اطرافیان مریضی را تجربه کرده‌ایم که باعث شده‌اند واحد «وحشت از دیگران» را پاس کنیم‌. برای همین شاید این سریال، جوابِ تصویریِ سال‌هایِ وحشت ما از دیگران باشد. دیگرانی که عواطف یا سالم بودن ما را کشته‌اند و پیگرد قانونی نشده‌اند. چرا که عشق تنها «یک اعتماد دوست داشتنی غیر قانونی» است.

سریال-پرطرفدار-تو

سریالی برای پیش‌بینی مرگ

این سریال برای اولین‌بار در ۹ ستامبر ۲۰۱۸ پخش و تا چهار فصل ادامه پیدا کرد‌ه است. نکته‌ی جالب این‌که هر فصل غافلگیریِ خودش را دارد. در نتیجه شما سریال تو را تماشا نمی‌کنید بلکه سریال شما را بازی می‌دهد. «جو» خواسته و ناخواسته همیشه دردسرزاست و عجیب‌تر آن‌که مخاطبان بسیاری دردسر‌هایش را دوست داشته و پیگیری کرده‌اند. «پن بدجلی» در نقش «جو گلدبرگ» را اولین‌بار در سریال دختر سخن‌چین (Gossip Girl) شناختم. سال ۲۰۰۷. هر چند که سابقه‌اش می‌گوید او از یازده سالگی در هالیوود بوده است. شاید باورتان نشود اما برایم قابل پیش‌بینی است؛ اولین‌چیزی که بعد از تماشای او در این سریال می‌گویید تعریف و تمجید از بازی شاهکار او نیست. اولین واکنش این سؤال خواهد بود: چطور این همه سال تغییر نکرده است؟
«الیزابت لیل»؟ همان دختر نویسنده‌ای که «جو» را عاشق می‌کند. شاید در بیشترین نوع اشتراک، او را در روزی روزگاری دیده‌ایم. در نقش آنا خواهر السا. یک فصل تمام درگیر او، قضاوت‌ها و انتخاب‌هایش هستیم.
«ویکتوریا پدرتی» در نقش «لاو کوئین» قرار است از فصل دوم به بعد ما را شگفت‌زده کند. البته او را پیش از این در سریال ترسناک «تسخیر شدگی» شناخته‌ایم.
«جنا اورتگا» را از سریال وندزدی می‌شناسیم اما او سال ۲۰۱۹ یعنی پیش از سریال درطرفدار وندزدی در این سریال بازی کرده است.

سریال-پرطرفدار-you

رمانی روانشناختی با داستان عاشقانه

بخش دوست‌داشتنی این معرفی را برای پایان گذاشته‌ام. کتاب‌خور‌ها خوب می‌دانند خواندن کتابی که سریال شده از هر لذتی بالاتر است. کتاب «تو» دوست شکفت‌انگیز شما خواهد شد. کتابی که در هر خطش تصویر جدیدی برای شما می‌سازد. هر چند ناگفته نماند بعضی از خواننده‌ها را هم سراغ دارم که اواسط کتاب حوصله‌شان سر رفته است. اما فقط تعداد کمی. من کمتر کتاب سریال شده‌ای را سراغ دارم که شروعش واو به واو در سریال تکرار شده باشد. اما شروع کتاب به‌قدری متفاوت و شگفت‌انگیز است که در سریال نیز همان شروع را تجربه می‌کنیم.
«تو وارد کتاب‌فروشی می‌شوی و با دیتت در را نگه می‌داری تا محکم به هم نخورد. لبخند می‌زنی، انگار از این‌که دختر خوبی هستی خجالت می‌کشی و به ناخنهایت لاک نزده‌ای و ژاکت یقه‌هفتت به رنگ قهوه‌ای مایل به خاکستری است. »

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: سینما, فرهنگ و هنربرچسب‌ها: , , بازدیدها: 246
تاریخ انتشار:6 خرداد, 1402

یک دیدگاه

  1. fatemeh خرداد 20, 1402 در 5:17 ق.ظ - پاسخ

    اگه یه سریال خوب و هیجان انگیز می خوایین این فلیم رو از دست ندین.

دیدگاه خود را بنویسید