«هیچیک» از دغدغههای شما میگوید. از ما خواسته بودید دربارهی سرنوشت سینما تحقیق کنیم. این گفتوگو که با کاظم دانشی کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است را «محمدرضا ایمانیان» انجام و «یونس شعبانی» تنظیم کرده است. دانشی در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر برای فیلم «علفزار» شد
۱- آیا با توجه به روند امروز سینما فرهنگ سینما رفتن یا سینما داشتن و اکران فیلم در سینما میتواند ادامه داشته باشد؟
در رابطه با سؤال اول، با توجه به روند سینما و با توجه به اینکه هزینههای تولید فیلم به شدت افزایش پیدا کرده و این افزایش از طرفی هم به خاطر بعد اقتصادی خانوارها و خانواده ایرانی؛ عملاً ما با ریزش مخاطب مواجه شدیم. یعنی اگر مجموع تعداد سالانه مخاطبهایمان n نفر بوده الان واقعا n دوم شده است و تعداد مخاطب کاهش پیدا کرده است. از طرفی هزینهها هم دو برابر و یا حتی سه برابر نسبت به سالهای گذشته شده و این به نظرم در ادامه سینما را به سمت نابودی و آرام آرام به یک سمت شکستی خواهد برد که احیا کردن آن هم کار بسیار سختی خواهد بود. پس قبل از اینکه خیلی دیر شود باید برایش فکر جدی کرد و من در حوزه سینما یک ذره نگران این بحث هستم.
۲. به نظر شما در ۱۰ سال اخیر، چه چیزی در سینما بیشتر از عوامل دیگر تغییر کرده است؟
به نظرم در ده سال اخیر تغییر نگرش مخاطب و از طرفی ورود فیلمسازان جوان با دغدغههای متفاوتتر در سالهای اخیر بوده است. فیلمسازانی مثل برادران «جلیلوند»، «هومن سیدی»، «محمد کارت»، «سعید روستایی»، «حسین مهدویان» و… همه اینها جزو تغییرات ده سال اخیر بوده و همه نگاههای جدید و متفاوتی را وارد سینمای ایران کردهاند.
اینها یکی از مهمترین ویژگیهای این چند سال بوده است.
۳- آیا در چند سال اخیر این سلیقه خاطب است که تغییر کرده یا سلیقه فیلمسازان و تهیه کنندگان سینما؟
امروز بیشترین چیزی که تغییر کرده و روز به روز هم دچار تغییر خواهد شد، سلیقه مخاطب است. واقعاً دغدغههایی که حالا مخاطب در سینما دنبالش میگردد با دغدغههایی که حتی پارسال دنبالش بوده، متفاوت است. مثلاً در همین یک سال گذشته مخاطب خیلی تغییر نگرشهای جدی داده است و توقعات خاص خودش را از سینما دارد. پس نمیتوان با مخاطب یک سال پیش مقایسهاش کرد. ولی اینکه چقدر فیلمسازان و تهیهکنندگان توانستهاند خودشان را با این نگاه آپدیت کنند و از پس مجوزهای فیلم بربیایند، واقعاً ساعتها میشود در مورد آن حرف زد. چرا که متاسفانه تغییر نگرش و ذائقه مخاطب باعث شده است که کارگردانها و تهیهکنندگان مختلف نتوانند خودشان را به روز و آپدیت کنند و جلو ببرند.
۴- آیا ما در حال حاضر با بازیگر سالاری در سینما مواجه هستیم یا همچنان کارگردان تاثیرگذاری اصلی را دارد؟
هیچ کدام! البته بازیگر سالاری حالا تا حدودی وجود دارد ولی واقعیت امر این است که الان اولویت اول، دوم و سوم، قصه است. در حال حاضر اولویت اصلی سینما فیلمنامه است، چیزی که از آن رنج میبرد. به نظرم کارگردان و بازیگر زمانی میتوانند کارکرد داشته باشند که بتوانند به یک فیلمنامه درست سوار شوند. یعنی ما به شدت رنج فیلمنامه میبریم و در این رنج فیلمنامه؛ واقعاً کارگردان، بازیگر و عوامل، اگر فیلمنامهای ایراد داشته باشد نمیتوانند کاری بکنند و این یک واقعیت است. در حال حاضر بیشترین تأثیر را فیلمنامه دارد و مخاطب تشنهی مفاهیم جدید، فیلمنامهها و فضاهای جدید است و دوست دارد فضای متفاوتی را ببیند.
۵- چرا مخاطب سینما بیشتر به سینمای طنز گرایش دارد؟
دلیل اصلی اینکه چرا مخاطب به سینمای طنز گرایش دارد را باید در بدنهی جامعه جستجو کرد. بهخاطر اینکه بعد اقتصادی و مسائل اجتماعی که ما درگیر آن هستیم مردم را حسابی گرفتار و عصبانی کرده است. مردم گرفتارند و مشغلههای ذهنیشان باعث میشود که به سمت فیلمهای طنز بروند تا برای لحظاتی بخندند و حال خوب داشته باشند تا گرفتاریها و مشکلاتشان را فراموش کنند. اینها به نظر من بزرگترین نکتهای است که در مورد طنز وجود دارد. از طرفی سینما هم باید تصمیمات جدی برای این مدل از مخاطب بگیرد.
به نظر میرسد در حال حاضر ظرفیت تولید فیلمهای کمدی هم بیش از اندازه شده است و با توجه به فروش چند فیلم اخیری هم که در حوزه کمدی ساخته شده است، حالا همه علاقهمند به حوزه کمدی شدهاند که به نظرم بیشتر از ظرفیت اکران در ادامهی مسیر سینمای ایران است.
۶- آیا جامعه دارد برای سینما سلیقه سازی میکند یا این سینماگران هستند که برای جامعه ایجاد سلیقه میکنند؟
در حال حاضر سلیقهسازی کاملاً با مخاطب است. یعنی مثلاً در سریالسازی وقتی مردم به سریال «پوست شیر» اقبال نشان دادند، این یک آلارمی را به فیلم سازها میدهد که به سمت این مدل قصهها بروند. البته من این نگاه را نمیپسندم. به نظرم فیلمساز باید فیلم خودش را کار بکند ولی وقتی یک سریالی مثل «زخم کاری» هم و یا مثلاً یک فیلم سینمایی با اقبال «فسیل» روبرو میشود، همه دنبال این هستند که از زیردست این فیلمهای موفق در حوزه کاری خودشان جلو بروند تا بتوانند در جذب مخاطب موفق باشند. پس به نظر میرسد که هماکنون مخاطب برای فیلمساز سلیقهسازی میکند که این هم نگاه خوبی نیست. چرا که فیلمساز باید فیلم خودش را کار بکند و باید دغدغههای خودش را به تصویر بکشد، ولی سرمایهگذارها و تهیهکنندگان، نیم نگاه جدی را به دست مخاطب دارند که چه فیلمی را دنبال میکند.
۷- آیا سینمای ایران فقر ژانر دارد؟
بله، ما واقعاً شاید به جز ژانر کمدی و فیلمهای طنز و ژانر ملودرام، در ژانرهای دیگر، سینمای خیلی موفقی نداریم. به نوعی شاید بشود سینمای دفاع مقدس را هم اضافه کرد. ولی واقعیت امر این است که تنوع ژانر را در سینمای ایران نداریم. مثلاً ژانر وحشت و یا حتی ژانر پلیسی را هم به آن معنای کارگاهیاش را هم در سینمای ایران نداریم چون به زعم تهیه کنندهها و سرمایهگذارها، فروش خوبی و یا مخاطب خاص خودش را ندارد. یا در ژانر کودک و نوجوان چند سالی است که اتفاقی نیافتاده است. اینها واقعیتی هستند که وجود دارند و به جز همین دو یا یه ژانری که اشاره کردم ما به شدت دچار فقر ژانر در سینمای ایران هستیم. شما نگاه کنید ما الان فانتزی که عملا نداریم، ژانر وحشت نداریم و بقیه ژانرهایی هم که میشه اتفاق بیفتد، هیچ کدام از آنها را نداریم.