از پرنده‏‌ای پرسیدند: «چرا  آوازی که می‌خوانی و چهچه‌ای که می‌‏‌زنی، این همه کوتاه کوتاه و بریده و بریده است؟ یعنی نفسش را نداری؟» پرنده گفت: «آخر من آوازهای خیلی زیادی دارم که بخوانم و دلم می‌خواهد که همه آن‌ها را هم بخوانم، این است که ناچارم تکه تکه و کوتاه کوتاه بخوانم.»

جنبش «فرمالیست» که در دهه‌ی ۱۹۲۰ شکوفا شد، به نوعی موجد اصلی پدید آمدن نظریات تئوریک درباره داستان کوتاه بود. نظریه  پردازانی چون «بوریس آیخنباوم» و «ویکتور اشکلوفسکی» و حتی روایت‏‌شناسانی چون «تریستیان تودورف» و «کلودبره‏مون» و… در بسط و گسترش آن تأثیر داشتند.

ویکتور اشکلوفسکی

ویکتور اشکلوفسکی

مینی‌‌‏مالیست‏‌ها را می‌‏باید فرزند خلف جنبش فرمالیست‏‌ها به حساب آورد. گرچه در پدید آمدن آن خیزش‏‌های فلسفی و سیاسی سال‏‌های پس از جنگ جهانی دوم بی‌تأثیر نبود.

فرمالیست تجلی روح «فرم» در ساخت اثر هنری بود که در حوزه‏‌های مختلف هنر از جمله موسیقی، نقاشی، شعر، داستان و … نفوذ کرد.

ریستیان تودورف

ریستیان تودورف

مینی‏‌مالیسم تجلی و بروز تلاش فرمالیست‌‏‌ها در ایجاد «شکل»های جدید بود. تلاشی در جهت تجربه‏های نو و  پدید آوردن شیوه‌‏های تازه که شعار اصلی فرمالیست‏‌ها بود.

در فرهنگ بریتانیکا ذیل واژه «مینی‏مالیسم» (mi,ni,ma,lism) آمده است:

جنبشی که در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ در عرصه‌ی هنرها، به ویژه نقاشی و موسیقی در آمریکا پا گرفت و بارزترین مشخصه‌ی آن تأکید بر سادگی بیش از حد (فرم) و توجه به نگاه عینی وساده به آن بود. آثار این هنرمندان گاهی کاملاً از روی تصادف پدید می‌آید و گاه زاده شکل‏‌های هندسی ساده و مکرر بود. مینی‏مالیسم در ادبیات سبک یا اصلی ادبی است که بر پایه فشردگی افراطی و ایجاز بیش از حدِ محتوای اثر بنا شده است. آن‌ها در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش می‏روند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و کوتاه‌ترین شکل باقی بماند. به همین دلیل برهنگی واژگان و کم حرفی از محرزترین ویژگی‏‌های این آثار به شمار می‌‏‌رود.

اولین جُستار تئوریک درباره داستان کوتاه که به قلم «ادگارآلن‏پو» نوشته شده، مبنای مهمی در تکوین ساختار داستان‏های مینی‏‌مالیستی به حساب می‏‌آید. او در مقدمه‌ی کوتاه خود بر مجموعه‌ی داستان قصه‏‌های بازگفته ناتانیل هاثورن اصول سه‏‌گانه خود را در تبیین ساختار داستان کوتاه تشریح کرد.

آلن پو

ادگار آلن پو

آلن پو بحث وحدت را در ساختار داستان کوتاه پیش می‌‌کشد و راه رسیدن به وحدت را تنها در سایه ایجاز مناسب مسیر می‌داند. همچنین او محدودیت مکان را نیز شرط ایجاز می‏شمارد و تأکید می‏‌کند تمام جزئیات روایت باید دقیقاً تابع کل داستان باشد.

گروهی از منتقدان ادبیات داستانی این مقاله ادگارآلن‏پو را اولین بیانیه غیررسمی مینی‏مالیست‌ها محسوب کرده‏‌اند. بی‏‌آنکه تأثیر آثار نویسندگانی چون «روبرت والزر»، «فرانتس کافکا»، «برتولت برشت» ، «ساموئل بکت» و …  در پدید آمدن این جریان نادیده گرفته شود.

در تکوین ساختار داستان‏‌های مینی‏‌مالیستی آثار دو نویسنده‌ی دیگر شاید بیشترین تأثیر را داشته است. آنتوان چخوف با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی کوتاه از زندگی روایت می‏شد و ارنست همینگوی با داستان‌‏‌های کوتاهش، بخصوص داستان‌‌هایی که در دو دهه بیست و سی نوشت، این داستان‌ها حداقل توصیف و گفت‏‌وگو نوشته شده بود و انتخاب ساده‏‌ترین زبان برای بیانِ طرحی بدون پیچیدگی را سبک خود کرده بود: بعدها آثار نویسندگانی چون «فردریک بارتلمی»، «دونالد بارتلمی»، «آن بیتی»، «جان چیور»، «ریموند کارور»، «بابی آن میسون»، «توبیاس وولف»، «ماکس فریش»، «توماس برنهارد،پیتربیکسل» «پترهانتکه» و… از این سبک پیروی کردند. آثار این نویسندگان علی‏رغم تفاوت‏‌های عمده، وجوه اشتراکی داشتند که اغلب از آن‌ها به عنوان ویژگی‏‌های این نوع داستان‌‏ها نام برده می‏‌شود.

این گونه هنری، در بدو تکوین اقبال چشمگیری پیدا کرد و دامنه نفوذ آن در شعر، نقاشی، معماری، موسیقی و فیلم هم کشیده شد. باوجوداین بارها منتقدان هنری و ادبی این نوع گرایش‏‌ها را به باد انتقاد گرفتند و در نقد آثار مینی‏‌مالیست‌ها، از آن‌ها با القابی چون «ادبیات سرگرمی (Unterhaltungsliteratur)» ، «رئالیسم کثیف- Dirty Realism»، «ادبیات عامه‌پسند-Popoulare Literatur»، «ادبیات سوپرمارکتی-Supermarkt-Literatur» و … یاد کردند.

فردریک بارتلمی (که خود از نویسندگان مینی‏مالیست محسوب می‌شود) اتهام‏‌هایی را که به مینی‌‌مالیست‏‌ها می‌‌زنند این چنین برمی‏‌شمارد:

  1.  حذف ایده‌های فلسفی بزرگ
  2. مطرح نکردن مفاهیم تاریخی
  3. عدم موضع‏گیری سیاسی
  4. عمیق نبودن شخصیت‏‌ها به اندازه کافی
  5. توصیف‌های ساده و پیش پا افتاده
  6. یکنواخت بودن سبک
  7. بی‌‏توجهی به جنبه‏های اخلاقی

و بعد اضافه می‏‌کند که «خیلی عجیب است اگر داستانی همه این چیزها را نداشته باشد و به این خوبی باشد که این‌ها می‏‌گویند، پس این داد و فریادها برای چیست؟»

«جان بارت در بررسی و تبیین ساختار داستان‏‌های مینی‌‏مالیستی، لذت مطالعه اثر داستانی امیلی دیکنسون، «صفر بیخ و بن» به‌عنوان یک مینی‏مالیست را در کنار روده‏‌درازی‏های گابریل گارسیامارکز در صد سال تنهایی می‌گذارد و می‏‌گوید: «مطمئناً بیشتر از یک راه ورود به بهشت وجود دارد. هر چند من میان مینی‏‌مالیست‏‌ها و «ماکسی‏مالیست‌‌ها» از خواننده‏‌ای یا شنوند‌ه‌‏‌ای گله دارم که آن چنان به یکی می‏پردازد که از مزه کردن دیگری باز می‏ماند.» او تلاش می‏‌کند بدون تعصب میان مینی‌مالیست‏‌ها و ماکسی‏مالیست‌‏ها آشتی ایجاد کند.

«یان رید» اما از این گونه‌ی داستانی با عنوان «قطعه‌‏ای که با خساست تلخیص شده» نام می‏‌برد و می‏‌گوید:

«دشوار می‌توان تصور کرد که چیزی کمتر از یک یا دو صفحه می‏‌تواند چیزی بیش از یک طرح کلی خشک و خالی از وقایع به خواننده‌اش بدهد».

 

در مقابل آن‌ها، گروهی از منتقدان از داستان مینی‌‏مالیستی با عنوان «اتم شکافته شده‌ی داستان کوتاه» نام برده‌‌اند.

این متن ادامه دارد…

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: ادبیاتبازدیدها: 163
تاریخ انتشار:1 تیر, 1402

دیدگاه خود را بنویسید