مادربزرگم بعد از شنیدن فوت زن همسایه گریه نکرد، حتی حرفی هم نزد. پدرم که بسیار نگران مادرش بود بدون معطلی این واکنش را به دکتر «روانپزشک» که مادربزرگم دکتر «آرام‌پزشک» خطابش می‌کرد در میان گذاشت. دکتر که صفحات زندگی آدم‌های زیادی را خوانده بود می‌گفت طبیعی است و از در این استدلال در آمده بود که سن مادر بالا رفته و از دست دادن‌های زیادی را تجربه کرده پس در این مواقع آن شکل قدیمی از سوگواری جایش را به شکل دیگری می‌دهد. مادربزرگم آن روز و آن لحظه سراغ آلبومش رفت. آلبومی که از زن همسایه حتی یک عکس هم نداشت. حتی یک عکس! صدای ورق زدن آلبوم در خانه می‌پیچید درست شبیه این‌که در خانه‌ای خالی کتابی را ورق بزنی. بله! از نظر من آن روز و همان لحظه خانه خالی شده بود.‌ نه از وسیله. از هجوم خاطرات نجیبی که غصه‌دار می‌شود. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد اما برایش توضیحی نداشته باشید.

گاهی صدای غم در خانه از هر صدایی بلندتر است! «فردوس کاویانی» درگذشت. ما در آن دوران نوسان و تغییر که فضای مجازی و اینترنت روی خط نداشتیم. ما که هر کداممان به گوشی هوشمند وصل نبودیم. خانه‌های بعضی از ما تازه تلفن دار شده بود. آن هم نه همه‌ی خانه‌ها‌! دقت کنید، بعضی از خانه‌ها. تازه دوران زنگ زدن به خانه‌ی همسایه برای پیدا کردن اقوامی که تلفن نداشتند گذشته بود. هنوز در زیر جلد کتاب مدرسه‌ی پسرها لوبیا و دروازه پیدا می‌شد. کمدر ۶۴ تازه به خانه‌‌ی ما آمده بود. دوره دوره‌ی ساعت‌خوشی‌ها بود که «همسران» آمد‌.  کمال و مهین. علی و مریم! و ما در آن دوران بی‌تفریح خوش بودیم به شناخت قصه‌هایی که از قاب تلویزیون می‌دیدیم.

فردوس-کاویانی-درگذشت

«بیژن بیرنگ» و «مسعود رسام» برای ساخت اولین سریال مشترکشان ساختمانی در خیابان یازدهم محله‌ی سعادت‌آباد و نزدیک میدان کاج اجاره کردند که پس از آن بارها در سریال‌های دیگر نیز از آن استفاده شد. آن‌روزها در پایان همه‌ی سریال‌ها یک عبارت دیده می‌شد: «با تشکر از خانواده محترم رجبی».

خانواده‌ی محترمی که ساختمان کشف‌شده‌ی سعادت‌آبادشان بعد از «همسران» لوکیشن ثابت همه‌ی سریال‌ها شده بود. پدر محترم رجبی سال ۹۹ درگذشت.  آن روزها تیتراژهای عزادار را تصور می‌کردم و از این خیال کودکانه خنده‌ام می‌گرفت. همین دست خاطرات را می‌گویم. همین خاطرات است که با رفتن یکی خانه را خالی می‌کند‌. مثل رفتن آقا کمال.

درباره فردوس کاویانی

فردوس کاویانی در رشته شیمی در برلین تحصیل می‌کرد که آن را نیمه‌کاره رها کرد و در سال ۱۳۴۰ در ۲۰ سالگی به ایران بازگشت. بازی در تئاتر را از سال ۱۳۴۰ آغاز و بازی در سینما را از سال ۱۳۴۹ با فیلم «تجاوز» به کارگردانی «حمید مصداقی» شروع کرد. او در سال ۱۳۵۰ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته بازیگری و کارگردانی فارغ‌التحصیل شد.

 

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: سینمابرچسب‌ها: , بازدیدها: 329
تاریخ انتشار:10 مهر, 1402

دیدگاه خود را بنویسید