بتهوون یکی از نوابغ و شگفتیسازهای دنیای موسیقی است. در این مقاله میتوانید جزئیات خاصی را در رابطه با زندگی این موسیقیدان بزرگ مطالعه کنید.
«لودویگ بتهوون» یکی از نوابغ و اسطورههای موسیقی کلاسیک است که نامش بر سر زبانهاست. باید گفت که این شهرت کاملاً برازنده اوست زیرا در طول تاریخ هیچ موسیقیدانی به تبحر او وجود نداشته که با وجود گوشهای ناشنوا، زیباترین آثار را خلق کند. در ادامه با ما همراه شوید تا ضمن مطالعه بیوگرافی این اسطوره موسیقی، با هم آثار فاخر او را بشناسیم.
زندگینامه بتهوون
«لودویگ فان بتهوون» در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ در یک خانواده دوستدار موسیقی ساکن شهر بن آلمان متولد شد. پدربزرگ او بهعنوان یک موسیقیدان و آهنگساز برجسته هلندی شناخته میشد که پس از ازدواج به آلمان مهاجرت کرده بود. پدر «بتهوون» که «یوهان» نام داشت تحت آموزش چنین مردی، به یک نوازنده، خواننده و معلم موسیقی تبدیل شد. «یوهان» در ۱۷۶۷ با «ماریا ماگدالنا کوریش» که دختر یک سرآشپز معروف بود، ازدواج کرد. حاصل ازدواج آنها ۷ فرزند بود که ۴ تن از آنها در کودکی درگذشتند و ۳ پسر آنها توانستند جان سالم بهدر ببرند. نام بزرگترین آنها را به یاد پدر یوهان، لودویگ گذاشتند.
کودکی و اوایل زندگی
همانطور که انتظار میرود، باید بگوییم که آموزش موسیقی «لودویگ بتهوون» در سنین کودکی و توسط پدرش آغاز شد. او تنها ۵ سال داشت که سر جلسات آموزشی حاضر میشد و با استعداد بینظیر خود، دیگران را شگفتزده میکرد. برای تعلیم «لودویگ» از یک روش بسیار سختگیرانه استفاده میشد و همین موضوع نیز گاهی او را به گریه میانداخت. شاید بتوان یکی از مهمترین دلایل این سختگیری را الگوگیری «یوهان» از «لئوپلد موتسارت» دانست.
او با اطلاع از موفقیتهای موتسارت و فرزندانش، سعی داشت پسر خود را بهعنوان یک نابغه به دنیای موسیقی معرفی کند. از این رو نخستین اجرای عمومی «بتهوون» را تنها زمانی که او ۶ سال داشت، برنامهریزی کرد. لودویگ در ۱۰ سالگی تحت آموزش «کریستیان گوتلوب نیفه» که در آن زمان نوازنده اُرگ دربار بود، قرار گرفت و اندکی بعد موفق شد بهعنوان دستیار نیفه و کارمند دربار مشغول به فعالیت و استخدام شود.
برعهده گرفتن سرپرستی برادرها
«لودویگ بتهوون» در سن ۱۷ سالگی مادرش را از دست داد و این اتفاق زخمی بر روح او گذاشت که تا پایان زندگی التیام پیدا نکرد. این موضوع برای پدر او نیز بسیار دشوار بود. به طوری که «یوهان» پس از گذشت زمان اندکی از مرگ همسرش، به فردی «دائمالخمر» تبدیل شد و توانایی پذیرش مسئولیت خانه و خانواده را از دست داد. بدین ترتیب لودویگ قبل از پا گذاشتن به سن ۲۰ سالگی، تصمیم گرفت مسئولیت نگهداری از دو برادر کوچکتر خود را بر عهده بگیرد.
او با توجه به نبوغی که در موسیقی داشت، به مراسمهای بزرگ مذهبی و کلیساهای زیادی دعوت میشد و همین موضوع نیز سبب شد تا مورد توجه دربار سلطنتی قرار گیرد. «لودویگ» پس از مدتی، پا را از کار در کلیسا فراتر گذاشت و تدریس به فرزندان اشراف و نواختن موسیقی در میهمانیهای مجلل آن ها را آغاز کرد. بدین ترتیب پول خوبی را برای اداره خانواده کوچک خود به دست آورد. او در ۲۲ سالگی برای آموزش حرفهای ترتیب دمگیری و جفت کردن صداها توسط «جوزف هایدن»، به وین سفر کرد و مدتی بعد نقل مکان دو برادرش به وین را نیز ترتیب داد. «لودویگ» اولین کنسرت خود را نیز در همین شهر بر پا کرد. اندکی بعد او تصمیم به نوشتن چند سمفونی گرفت و آنها را در یک اجرای عمومی به نمایش در آورد و با استقبال بینظیری مواجه شد.
ناشنوایی بتهوون
میتوان از ناشنوایی «بتهوون» بهعنوان یکی از بزرگترین تراژدیهایی یاد کرد که تاریخ موسیقی به خود دیده است. در سال ۱۸۹۰ بود که شنوایی بتهوون به دلیل بیماری با مشکل مواجه شد. این مشکل به مرور پیشرفت کرد و در نهایت سبب ناشنوایی او شد. البته او به جز این موضوع، از مشکلات جسمی و روحی دیگری نیز رنج میبرد. این مشکلات و بیماریها سبب خلق تنگ او شده بود و عمدتاً با برادرانش پرخاشگری میکرد.
زندگی شخصی بتهوون
در اواخر سال ۱۸۰۱ «بتهوون» با دختری نجیبزاده به نام «جولیتا گیچاردی» آشنا شده و دلباخته او شد. «لودویگ» اعتقاد داشت که اختلاف طبقاتی زیاد مانع وصال این عشق است. او «سونات مهتاب» که یکی از بزرگترین و مشهورترین آثارش است را به «جولیتا» تقدیم کرد و در این دوران بسیار درونگرا شده بود و شاهکارترین موسیقی گهای خود را نیز در همین زمان نوشت و منتشر کرد. «لودویگ» مدتی بعد نیز مجددا شروع به نگارش نامههایی عاشقانه برای یک فرد دیگر کرد که تا به امروز مخاطب نامههای او مشخص نشده است.
علاقه به ناپلئون بناپارت و گوته
«بتهوون» در سال ۱۸۰۳ سونات شماره ۳ خود را به «ناپلئون بناپارت» تقدیم کرد. او در ابتدا اعتقاد داشت که ناپلئون یک مرد بزرگ انقلابی است اما دیری نپایید که عقیده خود را تغییر داد. در واقع یک سال پس از این اتفاق و هنگامی که خبر جمله «ناپلئون» به کشورهای مختلف به گوش «لودویگ» رسید، از او روی برگرداند. به طوری که سالها بعد که خبردار شد ارتش ناپلئون از آرتور ولزلی شکست خورده است، قطعه ای را تقدیم به ولزلی کرد. جالب است بدانید که «بتهوون» علاقه زیادی به ملاقات گوته داشت و چنین درخواستی را داد اما هرگز با پاسخی از سوی او مواجه نشد.
درگذشت
در پاییز ۱۸۲۶ «بتهوون» در حالی که از نظر جسمی چندان مساعد نبود، یک سفر به اطراف وین داشت که همین موضوع نیز سبب بدتر شدن بیماری او شد. «لودویگ» در این زمان ۴ مرتبه تحت عمل جراحی قرار گرفت اما بهبودی حاصل نشد و وضعیت او روزبهروز رو به وخامت گذاشت. او در نهایت در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ دار فانی را وداع گفت.
آثار بتهوون
«بتهوون» در طول زندگی نه چندان طولانی خود، آثار ماندگار زیادی را خلق کرده است. او ساخت قطعههای منحصر به فرد خود را از ۱۹ سالگی آغاز کرد و این کار را تا واپسین سالهای زندگی ادامه داد. او بیش از هر موسیقیدان دیگری، تحت تأثیر آثار موتزارت قرار داشت و از قطعههای باخ نیز الهام میگرفت. «لودویگ» در طی سالهای زندگی آثار مختلفی را با سازهای گوناگون و سبک های مختلف، آهنگسازی کرده است. او ۹ سمفونی، ۷ کنسرتو، ۳۲ سونات پیانو، ۱۰ سونات ویولن، ۵ سونات ویولن سل، ۱۲ اورتو و چندین اثر دیگر را در کارنامه خود دارد. در اواخر زندگی، این اسطوره اکثر آثار خود را در قالبی میهن پرستانه مینوشت. او برخلاف سنت زمان خود که اپرا را به زبان ایتالیایی مینوشتند، یک اپرا به زبان آلمانی ساخت که با نام «فیدلیو» شهرت یافت.
سخن پایانی
«لودویگ بتهوون» یکی از مشهورترین موسیقیدانان در طول تاریخ است. در این مقاله سعی کردیم با نگاهی به زندگی این ستاره موسیقی، مروری روی زندگی او داشته باشیم.