این سبک با الگوگیری از گروه محبوب بیت نیکها شکل گرفت؛ گروهی پر آوازه که در دهه ۵۰میلادی به ظهور رسید و چنان محبوب شدند که علاوه بر طرز لباس پوشیدنشان، طرز رفتار و حتی عقاید آنها نیز مورد توجه بسیار قرار گرفت و غیر از اینکه تأثیر مستقیمی روی پوشش گذاشتند، گروهی عینا سعی در پوشیدن لباسهای مشابه آنها کردند. جالب اینکه آنها پایهگذار بسیاری از سبکهایی که تا امروز شکل میگیرد هم شدند.
این گروه به تدریج جمع گستردهتری را تشکیل دادند که شامل گروهی بودند از هنرمندان و روشنفکرانی که در حوزههای مختلف، از جمله نویسندگان، نقاشان، موسیقیدانان و نزدیکان آنان که فلسفه و عقاید مشابهی داشتند.
در واقع این گروه طرفدار سخت سادهزیستی و معتقد به زندگی ساده و به دور از تجملات بودند. بهطوری که تا حدودی فقر را ستایش میکردند. آنها شیفته عرفان شرق و به شدت مخالف بورژوازی غرب بودند و سعی میکردند در هنر خود مخالف بودنشان با جامعه مبتنی بر تکنولوژی و مصرفگرایی را نشان دهند.از خودنمایی کاملاً به دور بودند و برای همین سیاه رنگ شاخصشان بود.
هر چند رنگهای دیگر هم میپوشیدند، اما غالباً تیره بود و بهعنوان رنگ روشن فقط سفید را انتخاب میکردند. رنگهای تند و زننده کاملاً در تعارض با عقاید آنها بود.
کلاه و عینک از قسمتهای محبوب پوشش آنها بود. البته نه هر نوعی. کلاه شکل خاصی از کلاههای برد سیاهرنگ که بین هنرمندان محبوب بود و عینک هم طرح معروف «کلاب مستر» یا «ویفر» که همیشه مورد استقبال است. جالب اینجاست که با توجه به ماهیت این گروه بخشهایی مثل کتاب شعر، چوب سیگار و تسبیح بلند جزئی از ملزوماتی بوده که همراه داشتند یا غالباً مردان این گروه ریش بزی را انتخاب میکردند و امروز هم احیای این سبکها با تمام این متعلقات انجام میشود و پیروان این سبک سعی میکنند تمام المانها و عواملی را که بازگوکننده بیتهاست، استفاده کنند.
البته عدهای هم با افراط در این سبک باعث ژولیدگی و حتی کهنهپوشی شدند که ذاتا متعلق به بیتها نیست.