اگر از من که چند سالیست ادبیات را در جهان تدریس می‌کنم بپرسید، بعد از فردوسی چه کسی ایران‌گرایی شدید دارد. جواب می‌دهم: «حکیم نظامی».
به چند خط حرف حساب در اطراف ادبیات خوش آمدید. در سده ششم هجری یعنی دوازدهم میلادی تاریخ سرایش زبان فارسی کسی را تجربه کرد که شیوه جدید در داستان‌گویی دارد.
جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد را با عنوان حکیم نظامی می‌شناسیم. حکیمی که علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب‌ را بلد بوده و به‌گواهی تاریخ آگاهی گسترده‌ای داشته. تا همین‌جا هستیم برایتان توضیح بدهم که ما در واگذاری عنوان «حکیم» دست‌دلبازی نداریم و به همه آن را نمی‌دهیم. حکیم فردوسی، حکیم خیام و …
پس باید بدانیم که وقتی می‌گوییم نظامی آگاهی گسترده‌ای داشته، منظورمان ترکیبی از دانش و سواد و آگاهی است.

حکیم-نظامی
می‌توان ادعا کرد که از نظامی هم اطلاعات دقیقی جز آن‌چه در شعرهایش گفته نداریم. او و فردوسی هر دو اطلاعاتی از خودشان بیت کرده و به ما داده‌اند. ما می‌دانیم که در گنجه به دنیا آمده و از دنیا رفته. مادرش اشراف زاده‌ای کرد بوده و نفوذ بسیاری در دوران خودش داشته.
گر مادر من رئیسه کرد
مادر صفتانه پیش من مرد
پدرش یوسف‌ هم ایرانی‌ اصیل بوده. این را هم از شعر او داریم:
دهقان فصیح پارسی زاد
از حال عرب چنین کند یاد
از کجا می‌گوییم ایرانی اصیل است؟ دهقان در زبان پارسی و ادبیات ما برابر با کسی است که مالک زمین‌های کشاورزیست. (هر چند در نمونه‌هایی برای تاریخ‌نگار هم کار گرفته شده) پس یعنی ایرانی اصیل بودن. در شاهنامه هم بسیار بر این موضوع تأکید شده. بگذریم. دیگر چه‌چیز لازم است بدانیم؟
درباره همسر یا همسران او مستندات فراوانی وجود دارد اما دست‌کم می‌دانیم که او یک فرزند به نام محمد داشته که عاشقش بوده. علاقه همین محمد خان به داستان عربی لیلی و مجنون اگر نبود پدرش هرگز داستان مجنون و لیلی را برای ما‌ نمی‌گفت.‌ نظامی به این داستان علاقه‌ای نداشت و ۴۷۰۰ بیت این قصه را در کمتر از چهار ماه تمام کرد تا درخواست پادشاه شروان را انجام داده باشد. نظامی اخلاق‌های ویژه‌ای داشت. او یک معتقد به دین روشن‌فکر بود ‌اما از نظرش این قصه که ریشه در عرب دارد، کمی ناخوشایند می‌آمد برای همین نظامی به کمک نبوغ ذاتی‌اش یک داستان عشقی کاملاً ساده و پیش پا افتاده را به صورت منظومه‌ای عرفانی درآورد که امروزه جزئی از ادبیات جهان را تشکیل می‌دهد. حوصله‌تان را سر نبرم، اگر تا این‌جا توانسته‌ام شما را علاقه‌مند کنم پس بقیه یادداشت را هم دوست خواهید داشت.

نظامی-شاعر

مهمان ما باشید با چند بیت شاهکار از حکیم نظامی

داستان عشق لیلی و‌ مجنون این‌طوری شروع می‌شود که نظامی به ما می‌گوید مرد با نفوذی از یکی از قبایل عرب یعنی عامری هر چه فکرش را بکنید داشت و در کنار آن همه مال یک حسرت هم داشت:
در حسرت آنکه دست بختش
شاخی بدر آرد از درختش
فرزندی نداشت. درختش بی‌ثمر بود و خاندانش پایان یافته. او فرزندی می‌خواست که بعد از خودش بر عامریان بزرگی کند:
یعنی که چو سرو بن بریزد
سروی دگرش ز بن بخیزد
و برای این حسرت خرج‌ها می‌کرد و دهش‌ها می‌نمود و نذرها داشت. در حالی‌که خواست خدا جلوتر از خواسته ما را می‌بیند. حالا همین حرف ساده را نظامی طوری می‌گوید که قند در دلمان آب شود:
هرچ آن‌طلبی اگر نباشد
از مصلحتی به در نباشد
هر نیک و بدی که در شمارست
چون در نگری صلاح کارست
بله! چون نگاه کنی صلاح همان بود که خدا می‌خواست. اما در هر حال،‌ زاری‌ها و مویه‌ها کار خودش را کرد و خدا به او فرزندی داد. همان فرزندی که قیس هنریش نام‌ کردند و بعد از دیدار لیلی و آن سرگشتگی‌ها مجنون آنان که از عشق بویی نبرده بودند‌ او را مجنون لقب دادند. حالا نظامی به این دسته چه می‌گوید. نیفتاده‌ها.‌ کسانی که از عشق کمرشان خم‌ نشده باشد.
و آنان که نیوفتاده بودند
مجنون لقبش نهاده بودند
او نیز به وجه بینوائی
می‌داد بر این سخن گوائی
نظامی نابغه است. آیا این نبوغ شما را تحت تأثیر قرار نداده؟ فردا با هم دوباره از نظامی می‌گوییم.‌

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: ادبیاتبرچسب‌ها: , , , , بازدیدها: 541
تاریخ انتشار:15 اردیبهشت, 1403

دیدگاه خود را بنویسید

20 + سیزده =