در هیچیک از احمد شاملو میگوییم. شاعری که برای ادبیات و زبان فارسی بسیار تلاش کرده است. هر چند که محبوبیت او از شعرهایش و عاشقیهایش سرچشمه میگیرد اما نباید فراموش کرد که او ادامهدار یک جریان فرهنگی بود. جریانی که او را مجبور میکرد مقابل تکرار و تحریف بایستد. میتوانیم ادعا کنیم که نوآوری و نوسازی او به مذاق خیلیها تلخ بوده است. شاعر و پژوهشگری چون او که در زمانهٔ خودش نیز شیفتگان بسیاری داشت، بیشتر اوقات از رفتار ناخوشایند مخالف بیدلیلش مأیوس بود. زمانه چه در حیات چه پس از زندگیاش به تو سخت میگرفت و تنها دلیل این برخوردها، بازخوردهای حقیقی او با واقعیت ادبیات بود. این همان نقطهای است که در هیچیک از احمد شاملو میگوییم. شاعری که برای ادبیات و زبان فارسی بسیار تلاش کرده است. هر چند که محبوبیت او از شعرهایش و عاشقیهایش سرچشمه میگیرد اما نباید فراموش کرد که او ادامهدار یک جریان فرهنگی بود. جریانی تحت عنوان «فرهنگنویسی». در این یادداشت از فعالیتهای فرهنگی شاملو میخوانیم. به هیچیک گفته است: من عدوی تو نیستم، انکار توأم. از اینرو با هم بازخوانی کوتاهی داشته باشیم مصاحبهٔ ایرج گرگین با احمد شاملو درباره همین موضوع.
درباره شما بسیار میخوانیم که دوستانتان از شما رنجیدهاند. درباره شما بحث و گفتگو بسیار وجود دارد و بعد از دهها کتاب، ترجمه، مجموعهٔ داستان، چندین مجموعهٔ شعر، اثر عظیم «فرهنگ کوچه» و …
در واقع سابقه فرهنگی و ادبی شما که بدون تردید بخش مهمی از میراث ادب معاصر ماست دربارهٔ شما اینجا قضاوتهایی میشنویم که در خور شما نیست. بنابراین من میل دارم صحبت را از اینجا شروع کنم که احمد شاملو چه میگوید و در این سال خطاب به مردمش، خطاب به دوستانش، خطاب به جهانیان به راستی چه حرفی به طور خلاصه برای گفتن دارد؟
—گرفتاری ما این است که مخاطب یک طرز تلقی و تفکری دارد که واقعاً برای ما شناخته نیست. آدمی مثل بنده نمیتواند و نباید بدون سند و مدرک این کار را بکند فکری را به میان بگذارد. ولی متأسفانه این برخوردی که با من شد برایم خیلی مأیوس کننده بود. چون من خواستم در واقع روی گذشتههای خودمان تمرکز کنم و فقط دو سه نمونه آوردم. حتی بنده در کمال فروتنی و بیادعایی گفتم شاید در این نمونهها هم اشتباه کرده یا منحرف شده باشم. ولی مهم نیست همینقدری که بتوانیم نشان بدهیم که حقیقت میتواند تا چه حد خدشهپذیر باشد، کافی است. من از یک طرف خوشحال شدم که هرچه سعدی و شاهنامه در دسترس بوده در کتابخانهها تمام شده. آقایی هم مقالهای نوشته و در یکی از این روزنامهها گفته بودند: «به محیط خواب رفته تلنگری خورده و بیدار شده. چرا به این نگاه نمیکنیم؟»
من را تهدید کردهاند به چیزهایی مثل چاقو زدن و…
این واقعاً گرفتاری ماست که معلوم نیست مخاطب کیست. او بدون اینکه حتی یک بار لای کتاب را باز کرده باشد حق همه چیز را به خودش میدهد. حق دفاع از شاهنامه را به خودش میدهد. […] این مهم نیست میتوانند دلیل بیاورند برای بنده که تو ۱۰۰% اشتباه کردی. این تصور و خاماندیشی توست و بنده هم قبول و مواضع فکریام را تصحیح کنم. […] وقتی در روی بنده، یکی دروغ میگوید میخواهید تاریخ جعل نکند؟
برای کسانی که شما را میشناسند و آثار را خواندهاند و با شخصیت شما آشنایی دارند شاید برخی از صحبتهای که کردید باعث تعجب نبود بسیاری که کارهای شما را خواندند میدانند که شما پیوسته در تمام طول حداقل چهار دهه گذشته، کوشش کردید سنتشکنی کنید. کوشش کردید که حرف جدید بزنید. حالا به گفته خودتان ممکن است که همه این حرفها قابل بحث باشد و دربارهاش نشست و صحبت کرد ولی فرض کنید برای خود من پرسشبرانگیز بود که با اشتیاق بسیاری که علاقهمندان بیشمار شما به شنیدن حرفهای شما دارند و داشتند؛ در جلسه دانشگاه کالیفرنیا در برکلی انتظار میرفت که حداقل مثل کنفرانس سال گذشته در اروپا شما از در واقع مسائلی صحبت کنید که این روزها بسیار ذهن همه از جمله جوانها را به خودش مشغول کرده. در واقع سؤال من این است. چرا اسطوره و افسانه ناگهان مورد قضاوت شما قرار گرفت؟ میدانم که میل دارید و قصد داشتید ثابت کنید که چطور میشود تاریخ را تحریف کرد. در واقع من در تمام مدتی که شما صحبت میکردید به خودم میگفتم که «فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر» و احتمالاً بسیاری مانند من میل داشتند که سخنان جدیدی بشنوند و احتمالاً این سخنان را شما واگذار کنید به یک محفل علمی که افراد دیگری نشستند و میل دارند که با شما در زمینه مسائل تاریخی بحث کنند. معذرت میخواهم اما شاید ایرادی که به صحبت شما از این بابت وارد بود صرفاً این است. یعنی من چنین تصوری میکنم. در اینباره نظر شما چیست؟
—قربان شما بروم. چرا درست است که بنده در اینترلیت بروم و بنشینم راجعبه ترم جهان سوم حرف بزنم ولی این مشکل بزرگ خودمان را در چارچوب عنوانی که برای این جلسات برکلی انتخاب کردند یعنی «ایران در قرن بیستم» را عنوان نکنم؟ چرا مشکل بزرگ ما یعنی بنا شدن یک ناسیونالیسم بر اساس یک مشت اسطورههای مشکوک و یک تاریخ جعلی را عنوان نکنم؟ چرا آنجا حق داشتم و اینجا حق ندارم؟
عکس تا به امروز منتشر نشده که احمد شاملو برای فرهنگ فرهی نوشته است / اختصاصی هیچیک