«راننده تاکسی» فیلم تریلر روان شناسانه نئو نوآر آمریکایی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و نویسندگی پل شریدر و محصول سال ۱۹۷۶ است. رابرت دنیرو ، جودی فاستر، آلبرت بروکس، سیبل شفرد، هاروی کایتل، لئونارد هریس و پیتربویل ستارگان این فیلم هستند.

این فیلم به عنوان یکی از مهم‌ترین و جنجال برانگیزترین فیلم های تاریخ سینما و هم چنین توسط منتقدان، کارگردانان و مخاطبان به عنوان یکی از بهترین فیلم های تمام دوره ها شناخته می شود. اگرچه این فیلم نامزد چهار جایزه اسکار( بهترین فیلم، بهترین هنرپیشه مرد برای رابرت دنیرو، بهترین هنرپیشه مکمل زن برای جودی فاستر و بهترین موسیقی فیلم) شد، ولی نتوانست هیچ کدام را تصاحب کند . در عوض با درخشیدن در جشنواره فیلم کن که معتبر ترین جشنواره سینمایی جهان محسوب می شد، توانست جایزه نخل طلای این جشنواره را از آن خود کند. این موفقیت نام اسکورسیزی را بر سر زبان‌ها انداخت .

تراویس بیکل( رابرت دنیرو)، شخصیت اصلی این فیلم، جوان ۲۶ ساله ای است که از کم خوابی مزمن رنج می برد.  او که برای فرار از بی خوابی شغل تاکسی رانی در شب را انتخاب می‌کند، هر چه بیشتر با جنایت ها در سطح شهر نیویورک آشنا می‌شود. در این میانه تراویس با بتسی (سیبل شفرد) که یکی از داوطلبان حاضر در دفتر انتخاباتی سناتور چارلز پالانتین و نامزد انتخابات ریاست جمهوری است، آشنا می‌شود. با وجود این که بتسی در ابتدا از روی کنجکاوی به شخصیت تراویس علاقه‌مند می‌شود، به علت عدم رفتار مناسب از سوی تراویس، او را رد می‌کند.

پس از ناامید شدن از بتسی ، روند فروپاشی روانی که در تراویس آغاز شده بود، سرعت می‌گیرد. به این ترتیب تراویس تصمیم می‌گیرد با خشونت جلوی فساد را بگیرد و جامعه ای را که برای دفاع از آن در جنگ ویتنام شرکت کرده است، دوباره نجات دهد . در همین راستا، او تمرینات بدنی را آغاز می‌کند و تعدادی اسلحه از یک دلال اسلحه های غیر مجاز می خرد. یکی از معروف ترین صحنه های فیلم موقعی رخ می‌دهد که تراویس در مقابل آینه به تمرین با اسلحه های خود مشغول است و به طرز تهدیدآمیزی به خود در آینه می گوید: « تو داری با من حرف می زنی؟ تو داری با من حرف می زنی؟!… حالا ما با هم حرف می زنیم! » و اسلحه مخفی اش را از توی آستین بیرون می کشد.

فیلمنامه «راننده تاکسی» متنی جذاب و خواندنی است، با ظرایفی که از فیلمنامه نویسی با مقام و مرتبه پل شریدر می توان انتظار داشت، و «راننده تاکسی» به یقین بهترین فیلمنامه ای است که نوشته . اگر کسی فیلم ندیده باشد، می تواند به راحتی با متن( هم چون یک متن ادبی) ارتباط برقرار کند،  و جزئیات صحنه ها به حدی است که حتی این احتمال هست که بعدتر تماشای فیلم او را کاملاً راضی نکند. اما اگر فیلم را دیده باشد ،از قدرت بصری نویسنده و سحر قلمش دچار حیرت خواهد شد، و البته تمام مدت بازی استثنایی دنیرو، تصاویر جادویی مایکل چاپمن و کارگردانی درخشان اسکورسیزی و موسیقی هرمن و طراحی لباس مورلی را به یاد خواهد آورد . این تصویری است که هرگز از ذهن محو نخواهد شد.

شاهکار طراحی لباس تراویس (رابرت دنیرو) در فیلم راننده تاکسی

طراحی لباس این فیلم به یادماندنی یکی از ماندگارترین طراحی های تاریخ سینماست که توسط روث مورلی صورت گرفته است.او در ۱۹ نوامبر سال ۱۹۲۵ در وین به دنیا آمد. روث کار خود را به عنوان طراحی لباس با فیلم «راننده تاکسی» شروع کرد و با فیلم های «آنی هال » و «شبح »به شهرت رسید.

خود روث در این باره می گوید: «پدر و مادر اسکورسیزی هر دو در تجارت لباس بودند. مادراو، کاترین، یک خیاط و پدرش چارلز، یکی از بزرگان تجارت لباس در منطقه بود. »در واقع پدر اسکورسیزی به عنوان مشاور و یکی از بزرگترین دارندگان آرشیو لباس در بسیاری از فیلم های بزرگ دنیا خدمت کرده است . این مسئله باعث شد تا من کمک بسیار زیادی را از آن ها بگیرم. خود کارگردان معتقد بود شخصیت‌های فیلم همگی قبل از دیالوگ ها و کنش های دراماتیک می بایست توسط لباس‌هایشان معرفی شوند. لباس های آن ها باید دربرگیرنده تمامی مشخصات روحی و روانی کاراکترها باشند. اسکورسیزی طی جلسات زیادی که با تیم‌های مختلف تولید گذاشت، تصمیم گرفت که در فیلمنامه تمامی مشخصات روحی و روانی کاراکتر ها نوشته شود و روزها با پل شریدر، نویسنده فیلمنامه، به تحلیل کردن کاراکتر ها پرداخت تا در نهایت فیلمنامه نهایی را به من رساند. در متن فیلمنامه برای توصیف شخصیت اصلی فیلم (تراویس با بازی رابرت دنیرو) نوشته بود:

تراویس بیکل، ۲۶ ساله، لاغر، جدی ، یک منزوی تمام عیار.

به نظر خوش تیپ می آید،  شاید هم خوش قیافه؛ نگاهی نافذ و آرام دارد.

لبخندی تاثیرگذار، که خدا می داند از کجا آمده، تمام چهره اش را روشن می‌کند. اما پشت آن لبخند، دور و بر چشمان سیاهش، روی گونه‌های تکیده اش، آدم می تواند تنهایی، پوچی و فرسودگی شوم ناشی از وحشتی یکه در زندگی را ببیند. درست مثل کسی است که در میان سرزمینی همیشه سرد سرگردان باشد؛ جایی که اهالی اش فقط گه گاه حرف می زنند. سر را که حرکت می دهد، حالت چهره اش عوض می شود، اما چشم ها ثابت می مانند و خیره، فضای خالی را می شکافند.

از همین چند جمله می توان فهمید اصلی ترین خصیصه تراویس تنهایی و سرگردانی اوست. من بارها با خود اسکورسیزی در این مورد بحث کردم که چه لباسی می تواند نشان دهنده تنهایی یک فرد باشد. من معتقد بودم ما می توانیم پوشش تراویس را بنا به محله و سبک زندگی او خیلی معمول نشان دهیم و با رنگ های سرد تنهایی و سرگردانی او را به تصویر بکشیم. که البته اسکورسیزی با این نظر کاملا موافق بود، ولی نمی توانست به تنهایی آن را قبول کند. او معتقد بود تنهایی تراویس معمول نیست و به قول یکی از دیالوگ های فیلم ، تراویس تنهاترین مرد دنیاست.پس رنگ به تنهایی نمی‌تواند گویای این همه تنهایی باشد. اسکورسیزی پیشنهاد داد با توجه به سابقه تراویس که در ارتش بوده  بد نیست لباسی ارتشی را به تن او بکنیم.

اسکورسیزی معتقد بود ما کاملاً دنیای عادی قهرمان خود را در پوشش تراویس می بینیم .مثل این که تراویس شلوار جین می پوشد، لباس مردم عادی را دارد، به روزمرگی اش می پردازد، بدون این که حتی اتفاق جدیدی برایش رخ دهد و خودش از این یکنواختی به ستوه آمده، و ما این را در دیالوگ های تراویس نیز می‌بینیم. این نشان دادن یکنواختی زندگی و دنیای عادی به حدی است که ما را در تضاد شدید با دنیای ویژه قهرمان قرار می‌دهد و همان ایده معروف ماهی بیرون مانده از آب را کاملاً مدنظر قرار خواهیم داد.

اسکورسیزی هم چنین تاکید داشت تراویس فرزند تاریخ است. و جامعه‌ای با تاریخی فاسد و سرشار از خشونت است که تراویس را به فردی منزوی و مملو از عقده و تمایلات سرکوب شده تبدیل کرده است.

من و تیم طراحی لباس با همکاری پدر اسکورسیزی چکمه های گاوچرانی را که ساخت شرکت جورجیو آرمانی بود، برای تراویس انتخاب کردیم، هم چنین یک پیراهن پیچازی وسترن با یک کاپشن ارتشی کهنه.

همه این ها کمک کرد تراویس شخصیتی تنها نشان داده شود که توسط تاریخ نکبت‌بار و سیاه منطقه خود احاطه شده است.

ژاکت ارتشی تراویس در زمان خود به شهرتی رسید که دیگر به ژاکت رابرت دنیرو معروف بود و حتی در چندین فیلم سینمایی دیگر تبدیل به نشانه ای بصری شده بود برای به تصویر کشیدن اشخاص منزوی و یاغی.

رابرت دنیرو تا سال‌ها با همان ترکیب لباس فیلم در مجامع هنری دیده می شد. طراحی لباس تراویس در فیلم« راننده تاکسی »را می توانیم به عنوان یکی از بهترین نمونه های طراحی روان کاوانه در تاریخ سینما مثال بزنیم. طراحی لباس فیلم به حدی با لایه های روانی فیلم همسان بود که اسکورسیزی پیشنهاد داد در فیلمنامه نهایی همه جزئیات لباس های کاراکتر ها نیز به همراه توضیح صحنه ها نوشته شود.

موزه ویکتوریا و آلبرت که یکی از موزه های لباس سینما در لندن است، ژاکت تراویس را به عنوان یکی از برجسته ترین طراحی های لباس سینما در معرض دید عموم قرار داده است .

به اشتراک گذاری

دسته‌بندی: لباس, مد و فشنبازدیدها: 1173
تاریخ انتشار:21 مهر, 1401

دیدگاه خود را بنویسید